غيب، منحصراً از آنِ خداست. پس انتظار بكشيد كه من هم با شما از منتظرانم.» 1
همچنين قرآن بيان مىكند كه هر آنچه از غيب به پيامبر رسيده، از جانب خداوند بوده است، آنجا كه خداوند مىفرمايد: «و ما هو على الغيب بضنين» 2
بنابراين، نه تنها پيامبر از غيب آگاه بوده است، بلكه هر كسى نيز مىتواند از طريق پيامبر، از غيب آگاه شود. بنابراين خداوند آن را به عنوان يكى از ويژگىهاى ايمانآورندگان ذكر مىكند: «الذين يؤمنون بالغيب» 3
ه) هر آنچه خاصّ خداوند است - مانند خلقت، حيات بخشيدن، درمان بدون دارو، علم به غيب و مانند آن - ممكن است از جانب خداوند، در لحظهاى كه به آنها نياز است داده مىشوند، و يا اينكه قدرت و توان انجام آنها داده شده است، تا هر زمانى كه نياز باشد از آنها استفاده شود. مثال مورد دوم در داستان حضرت عيسى آمده است. [ كه در قرآن، از زبان آن حضرت مىفرمايد:]
«من با آيهاى از خدايم به نزد شما آمدهام. من، از گِل مانند شكل پرنده مىسازم. آنگاه در آن مىدَمَم، آنگاه به اذن خداوند، پرندهاى مىشود. (همچنين) به اذن خدا، نابينايان و مبتلايان به مرض بَرَص را شفا مىدهم و مردگان را حيات مىبخشم. من به شما خبر مىدهم كه در خانههايتان چه مىخوريد و چه چيزى ذخيره مىسازيد. در اين امر، نشانهاى است براى شما، اگر مؤمن باشيد.» 4
علاوه بر آن مىتوان به قدرت تعبير خوابى اشاره كرد كه به حضرت يوسف بخشيده شده بود و نوعى از علم به غيب است. 5 فهميدن زبان پرندگان كه به حضرت داود و سليمان داده شده بود، نيز نوعى از علم بالغيب است. 6 و همينطور علم كتاب كه به مردى داده شده بود كه تاج سليمان را آورد كه بارها و بارها در اين احاديث آن (داستان) ذكر شده است.
و) مىتوان نتيجه گرفت كه اگر در برخى احاديث مىبينم كه امامان مدعى
1.يونس (۱۰)/۲۰
2.تكوير (۸۱) / ۲۴
3.بقره (۲) / ۳
4.آلعمران (۳) / ۴۹؛ نيز بنگريد: مائده (۵) / ۱۱۰
5.يوسف (۱۲) / ۶، ۱۵، ۳۱، ۳۷
6.انبياء (۲۱) / ۷۹؛ نحل (۲۷) / ۱۶-۱۵