داشتن علم غيب هستند، اين امر هيچ تضادّى با سنّت خداوند و يا اصولى كه در قرآن ذكر شده است ندارد. با اين حال، بايد به خاطر داشت كه مثلاً در حديث 665 (حديث سوم همين باب) وقتى امام مىگويد كه علم غيب ندارد، بر اين حقيقت صحّه مىنهد كه هيچ كسى غيرخداوند، صاحب اين توانِ خاصّ نيست و هيچ كس - حتّى امامان - نمىتوانند صاحب اين علم باشند مگر اينكه از جانب خداوند و با اجازه او صاحب اين علم شده باشند. بنابراين، اين مطلب به هيچ وجه در مخالفت و تضادّ با سخنانى نيست كه در آن امامان خود را صاحب علم بالغيب دانستهاند، البته در جايى كه چنين گفتهاى برگرفته از حديثى مستند و معتبر بوده باشد. ۱
شيخ مفيد (1022/413-8، 947/336) تحت عنوان «القول فى علم الائمة عليهم السلام بالضمائر و الكائنات و إطلاق القول عليهم بعلم الغيب وكون ذلك لهم فى الصفات» گويد: «امامان اهل بيت (خاندان) پيامبر، نسبت به درونِ برخى از موجودات و مخلوقات آگاهند و قبل از وقوع حوادث، از آنها خبر دارند. البته اين امر، جزء ضرورى ويژگيهاى آنها نيست و از شروط امامتشان نمىباشد. خداوند تعالى آنان را به واجديّت اين علم بزرگ داشته، و به آنها اين علم را داد، زيرا اين علم نعمتى بود براى آنان تا مورد اطاعت قرار گيرند و امام آنها مورد پيروى قرار گيرد. اما از نظر منطقى ضرورى نيست و تنها براساس احاديث، ضرورت آن برايشان اثبات شده است. با اين همه، گفته كسانى كه آنان را بطور مطلق (مستقل از خداوند) صاحب علم غيب مىدانند، مردود و زشت و فساد آن آشكار است. زيرا وصف به اين ويژگى تنها مىتواند مختصّ كسى باشد كه به درستى صاحب علم به همه چيز در درون خود باشد، نه با علمى كه از ديگرى كسب شود. اين صفت (داشتن علم نسبت به همه چيز) تنها و تنها براى خداوند عز و جل است.
همه معتقدان به امامت، به اين امر همداستاناند، به استثناى آنان كه منحرف
1.براى اطلاعات بيشتر از احاديثى كه منكر علم غيباند، رجوع كنيد به: بحار، جلد ۲۶، ص ۱۰۴-۹۸