ذات آن، مجعوليّت و شيئيّت و تحقّق بالغير است كه همان مخلوقيّت باشد. پس با اين آياتِ مكشوفه تذكّر مىدهد به جاعلِ قيّوم قدّوسى كه برتر از مشابهت به آن آيات است، به هر وجهى از وجوه كه باشد.
سپس باتذكّر به تمام آياتى كه نشانههايى بر عزيز قدّوسِ برتر از ادراك هستند، كلام را تفصيل مىدهد.
آنگاه به مطالبى تنبّه مىدهد كه به عقل و علم كشف مىشود، يعنى مباينت ذوات خودشان با ذاتى كه آن را به فطرت مىشناسند. آنگاه خداى تعالى را وصف مىكند، بدانچه خداوند خود را وصف كرده، از علوّ و قدس، كه عقل و علم دو برهان بر آن هستند. و اين عينِ تذكّر به عجز از معرفت او به توصيفات و تعريفات بشرى است. پس خداى تعالى نقائصى را كه در آفريدگان او معلوم است، از خداى تعالى نفى مىكند. و اين - چنان كه روشن است - عين مخالفت با توحيدهاى بشرى است، كه خداى تعالى را به يكى از دو وجه وصف مىكنند.
سپس امام رضا صلواتاللَّه عليه و آله تصريح مىكند كه خداى تعالى به وجود خود، جولانهاى اوهام را در هم كوبيده است، پس توهم خداى تعالى شأنه ممتنع است، چه رسد به توهمِ توحيد او. حضرتش، بر اين معنا تأكيد فرمود، با جمله «اول الديانة معرفته، و كمال المعرفة توحيده». بدين ترتيب، تأكيد فرمود بر اينكه كمال توحيد، نفى صفات از اوست. اين عين تذكّر به توحيد است كه بشر بر آن مفطور بوده، چرا كه خداى تعالى نه وصف مىشود و نه به وجهى تعبير مىشود، همانگونه كه ظاهر است در نظر كسى كه آن را وجدان كند؛ چرا كه عقل و علم، دو برهاناند بر آن كه صفت و موصوف، هر دو حيث ذات آنها، مخلوقيت است كه با خالقِ جاعل تباين دارد. پس محال است كه بتوانند معرّف خداى تعالى باشند.
بدين روى، هركه خدا را وصف كند، او را محدود كرده است، چون توصيف خداوند به هر وجه، و توصيف كمالات و اعطا و تمليك او براساس معلومات و