مفهومات و معقولات و متصوّرات، از آن حيث كه همه محدودند، مستلزم تحديد خداست. چرا كه موصوف به وصف محدود، ضرورتاً محدود است. و محدوديت، مخالف ازليّت است.
به اين جهت، امام رضا عليه السلام، بحث و تكلّم و اثبات و نفى را نسبت به خداى تعالى و كمالاتش و افعالش و مالكيّتش و جاعليّتش بطور كلّى ساقط مىكند.
سپس حضرتش به نكاتى تنبّه مىدهد كه ان شاء اللَّه تعالى خواهيد ديد، كه خداوند تعالى، عالِم بود زمانى كه معلوم نبود - تا آخر نوشتار آن جناب، كه از نفائس معارف الاهيه است كه از معارف بشر، ممتاز است. ۱
2) كافى 1: 137، كتاب التوحيد، باب جوامع التوحيد، ح 3.
تصريح امام عليه السلام بر اينكه خداى تعالى به توصيفات و گزارشهاى بشرى وصف نمىشود، بر خردمند دانا پوشيده نيست.
سپس يادآورى مىكند آنچه را كه انسان به فطرت مىشناسد، و علم و عقل دو برهان بر آناند، يعنى مباينت و تقدّس خداوند تعالى از مشابهت با ديگران.
آنگاه حضرتش تصريح مىكند كه خداى تعالى مبرّا است از تمام آنچه در اجسام تركيب كرده است. پس بارى تعالى نه تنها جسم نيست، بلكه روحى مركّب در جسم نيست. نيز آشكارا مىفرمايد كه خداوند، نه جسم است و نه صورت. و اين عين مخالفت با توحيدهاى بشرى است كه مىگويند: «سبحان من خلق الاشياء و هو عينها» ۲ و عقيده دارند كه او موصوف است و متعيّن است به تمام اوصافت مخلوقيّت.
همچنين مىفرمايد: «فرق بين ما جسّمه و صوّره و شيّأه و بينه». بدينسان آشكارا بيان مىدارد كه خداوند، مشيّىء الاشياء است، و حيثِ ذاتِ اشياء، شيئيت به خداى تعالى است، كه مجعوليّت ذاتى بدون جعل است.
1.نسخه صدرزاده، ص ۱۹۲؛ نسخه تحقيق شده، ص ۵۸۸، ذيل حديث شماره ۱۱۰۶
2.الفتوحات المكية ۴: ۱۳۳ سطر ۲