سپس تصريح مىكند كه خالق لطيف جليل، خلق و صنع كرد، نه از شىء. و روشن است كه اين عين مخالفت با معارف بشرى است، كه عقيده دارند خداى تعالى متعيّن به نفس ذات خويش است، و به نظر آنها خلقت اشياء عين تعيّن خداوند متعال است. چون چنين است، خلقت اشياء از شىء به حقيقت شيئيت است، كه ذات خداى تعالى است.
آنگاه آشكارا بيان مىدارد كه علم خداى تعالى متوقّف بر معلوم نيست و بشر در معارف خود به اين علم نمىرسد، و اين از مسائل دشوار است. ۱
بخش دوم - اسماء و صفات
3) كافى 1: 116، كتاب التوحيد، باب معانى الاسماء و اشتقاقها، ح 7:
بر خردمندان پوشيده نيست كه مراد از اسماء و صفات، همان صفات لغوى است كه عين اسماء است.
امام عليه السلام مىفرمايد: «فإن قلت: لم تزل عنده في علمه و هو يستحقّها»، اين تفسير و كلام در معارف بشرى، به ثبوت معلومات است به اين دليل كه علم به اشياء را بدون كينونت آنها به وجهى - بعد از التزام و تصريح به علم خداى تعالى به آنها - نمىشناسند.
لذا حضرتش نصّ و تصريح دارد به نفى معلومات، ازلاً، از تمام حيثيّات و به همه معانى كه بشر در معارف خود قائل است، از مراتبى كه در مورد ذات خداى تعالى نزد خود تصوّر مىكنند.
همچنين امام عليه السلام تصريح مىكند كه انطواء (پيچيدگى) كثرت در وحدت، غلط است و خداى تعالى، متجزّى نيست، بلكه قابل توهّم به قلّت و كثرت نيست. بدينسان به نداى بلند، فرياد مىدارد كه وحدت در كثرت و كثرت در وحدت، باطل است.
1.نسخه صدرزاده، ص ۱۹۴؛ نسخه تحقيق شده، ص ۵۹۱؛ ذيل حديث شماره ۱۱۰۸