پاره ‏اى از تعليقات آيت‏ اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى بر احاديث اصول كافى‏ - صفحه 34

حضرتش صلوات‏اللَّه عليه تأكيد مى‏فرمايد كه بر اوهام حرام است كه او را محدود سازند. و اين تصريحى است شديد به اينكه توهّم تحديد، از محرّمات است.
امّا بشر در توحيدها و معارف خود، پس از اثبات علم حقّ - تعالى شأنه - معلومات را در مرتبه‏اى از ذات بارى، به وحدت علم و عالِم و معلوم، اثبات مى‏كند. و اين عين كثرت مورد توهّم است. پس از آن به اين عقيده ملتزم مى‏شوند كه او كثير است خارجاً در عين وحدت. و امام صلوات اللَّه عليه اين را در بشر مى‏بيند.
از اين رو، تصريح مى‏فرمايد كه خداوند، علم ذاتى دارد و عالِم است، آن‏گاه نفى كثرت را به تمام معانى آن، آشكارا بيان مى‏دارد.
آن‏گاه به روشنى توضيح مى‏دهد: «و كذلك قولك «عالم»، انّما نفيت بالكلمة الجهل و جعلت الجهل سواه»، اين كلام، نصّى است بر اينكه علم خداى تعالى، نفى جهل است نه اثبات معلومات در ذات او.
سپس مى‏فرمايد: «فاذا أفنى اللَّه الأشياء، أفنى الصور و الهجاء، و لاينقطع و لايزال من لم يزل عالماً». بدين سان، بر تصريح به «علم بلامعلومِ» الاهى، تأكيد مى‏كند كه علم خداوند، موكول به معلوم نيست، در هيچ وجه از وجوه آن، چنان كه بيان خواهد شد، ان شاء اللَّه تعالى.
پس اين روايت - چنان كه ديده مى‏شود - تصريحى است شديد و توضيحى اكيد، بر بطلان اين توهّم كه خداى تعالى بعد از مرتبه ذات غيب مطلق، مرتبه علم به اشياء را دارد، به عين علم به ذات اقدس خود - تعالى شأنه - كه به دليل انطواء كثرت در وحدت او پيش مى‏آيد.
طبق اين حديث، عقيده ياد شده عين توهّم كثرت در ذات الاهى است و عين تحديد در مرتبه استجلاء كه بشر عقيده دارد، چنان كه به نداى بلند، فرياد مى‏زنند،

صفحه از 35