او) به عقل و علم شناخته شود، چه رسد به اينكه با معلومات و معقولات شناخته شود.
چون تعيّن نظام موجود، در مرتبه علم حق تعالى به ذاتش ممتنع است، ناگزير بايد اين تعيّن به فعلش باشد، وگرنه تخصيص بدون مخصّص لازم مىآيد. چرا كه هرچه مخصّص فرض شود، نسبت آن به تمام نظامها متساوى است. آنچه معيّنِ مخصّص است، رأى الاهى و بداء اوست كه حيث ذات آن، مخصّص بودن و معيّن بودن است.
پس بنابر رأى خود، حبيب خود و صادر اوّل خود صلى اللَّه عليه و آله را تكوين داد (پديد آورد). سپس از رأى او و بداى او، نظام كائن را عينيّت داد، بدينسان كه علم بلامعلوم كه نسبت به آن داشت، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حمل كرد، كه همان مشيّت است. پيامبر و اهل بيت عليهم السلام براساس اين علم، از هر چيزى خبر مىدادند، اگر آيهاى در كتاباللَّه نمىبود.۱
آنچه از اين علم منكشف مىشود، محدود است، امّا علمى است به آنچه پديد خواهد آمد قبل از پديد آمدنِ آن. پس آن نيز «علم بلامعلوم» است، همچنان كه علم به نظاماتِ غيركائن محدود، علم بلامعلوم است. و شايد از علمى باشد كه خداى تعالى در شبهاى جمعه به آن گراميان مىآموزد. و تحميل خداى تعالى را نهايتى نيست. بدين روى، در شبهاى جمعه بر علم آنها افزوده مىشود. و عين افاضه قدرت بر آن است.
از سوى ديگر، علم به آنچه تكوين يافته، علم به كائنات گذشته است. و آن علم معالمعلوم است، چنان كه علم به آنچه دانسته نيست از غير كائنات گذشته، نيز معالمعلوم است.
1.مراد، آيه ۳۹ سوره رعد است، چنان كه در روايات آمده است.