كانوا علموا ذلك الحكم؟» تصريح كرد: «بلى، قد علموا، ولكنّهم لايستطيعون امضاء شىء حتى يؤمروا فى ليالى القدر».
روشن است كه مراد از علم ائمه عليهم السلام به حكم - از آن حيث كه چنان باشد - همان است كه براى تعيّن نظام در علمشان، بدان حكم مىشود، نه نفسالامر، چرا كه امام عليه السلام در روايت تصريح مىكند كه ناگزير، امرى خواهد بود. از اينرو، ائمّه استطاعت ندارند مگر بعد از امر. با اين همه، سائل مراد را نفهميده و بار ديگر مىپرسد: «هل كان يأتيه فى ليالى القدر شىء لميكن علمه؟»
امام جواد عليه السلام پاسخ مىدهد: «لا يحلّ لك أن تسأل عن هذا». سرّ مطلب نيز روشن است، زيرا آن سائل، اهليّت براى فهم نداشت، به ويژه در مورد مطلبى كه شناخت آن حتى با فهم و عقل و علم ممكن نمىشود، چرا كه بازمىگردد به اختصاص علم به اين حكم، به ذات خداى تعالى، به علم بلامعلوم او. هيچ تعيّنى به هيچ وجهى از وجوه نيست در علم خداى تعالى به اين حكم و نقيض آن و امثال آن تا بىنهايت، بدون تعيّن و بدون معلوم.
با اين همه حضرتش صلوات اللَّه عليه به سائل پاسخ داد كه اين علم كه در مورد آن مىپرسى - يعنى: علم به اين حكم كه از جانب الاهى فرود آمده و اختصاص به ذات بارى دارد، بدون تعيّن و بدون معلوم در هيچ وجهى از وجوه، و اينكه رسول خدا و ائمه هدى عليهم السلام آن را نمىدانند مگر در شبهاى قدر - مخصوص اولياى معصوم الاهى است، كه هيچكس را بر آن آگاه نمىسازند، مگر خودشان را، نه كسانى را كه از آنان نباشند و به ولايت ديگران متمسّك باشند.
زيرا اهل بيت عليهم السلام، تذكّر دهنده به جهانياناند. پس هركسى را كه خداوند خواسته كه خود را و علم خود را در قداست و علوّ آن به او بشناساند، از كسانى كه پيروان اهل بيت باشند، او به اطّلاع حجّتهاى الاهى، از آن مطّلع مىشود، و به معرفت آنها مىشناسند، نه ديگران. چنين كسانى، وابسته به اهل بيتاند. و اعجاز