ازلى است، و خداوند مُبدِع مُحدِث است، پس خلقت او را آغازى است از رأى و امر او، و نيز حكم و قضا و حتمى گردانيدن او.
چرا كه تمام تعيّنات سابق، بلامعلوم و بدون كينونت شىء است، زيرا خداى تعالى نسبت به تمام كائنات، قبل از تكوين علم داشت.
پس ناگزير امضاى او براساس رأى اوست. و محال است كه به وجوب و امتناع خلاف آن منقلب شود، بلكه نسبت پيدايش و ناپيدايش (كَوْن و لاكَوْن) بعد از تمام اين تعيّنات، مساوى است، بدون هيچ گونه اولويّت، به هيچ وجهى از وجوه، زيرا كه اين موارد با رأى تعيّن يافت، پس او را رأى است بعد از اين تعيّنات، چنان كه او را قبل از آن و حتّى بعد از حتمىسازى و حتّى در آنچه وعده داده است. و نيز به دليل مالكيت رأى، خداوند تمجيد مىشود به اينكه بارى تعالى خُلف وعده نمىكند. پس آنچه تكوينش را با رأى تعيين كرده، امضا كند، به صنع شيئى نياز ندارد. ۱
1.نسخه صدرزاده، ص ۲۸۳؛ نسخه تحقيق شده، ص ۸۲۵؛ ذيل حديث شماره ۱۳۵۲