نمونه اين مطلب، پاسخ امام صادق عليه السلام به سفيان ثورى است:
روزى، سفيان ثورى نزد امام صادق عليه السلام رفت و ديد كه امام عليه السلام پيراهن سفيد بسيار لطيفى، مانند پوست نازك تخممرغ، برتن دارد. سفيان تا آن پيراهن راديد، گفت: اين جامه، جامه تو نيست. امام عليه السلام پاسخ فرمود: سخنم را بشنو و آنچه را به تو مىگويم، خوب فراگير كه آن براى اكنون و آينده تو بهترين چيز است؛ اگر بر سنّت و حق بميرى، نه بر بدعت. من تو را آگاه مىكنم كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در روزگار خشكسالى و قحطى مىزيست. پس هرگاه كه دنيا به مردمان روى آورد، سزاوارترين مردم به بهرهمندى از آن نيكوكاران و مؤمن و مسلماناند؛ نه بدكاران و منافقان و كافران. پس تو چه چيز را ناپسند برشمرى، اى ثورى! به خدا سوگند، من اينگونهام كه با اينكه چنين پيراهنى برتن كردهام، از هنگام بلوغ تاكنون، هيچ صبح و شامى بر من نگذشته است كه خدا را در دارايىام حقّى باشد آنرا در جايگاهش بنهم و من چنين نكرده باشم. ۱
برخى احكام دين با شرايط زمانى و مكانى گره خورده است؛ به طورى كه آن احكام تابع موقعيّت زمانى بوده و با تغيير شرايط، حكم نيز عوض مىشود. معصومان عليهم السلام به دو عنصر زمان و مكان توجّه داشتهاند و آموزههاى خود را در اين قالب عرضه كردهاند؛ مانند رواياتى كه در حرمت تصويرگرى و نقّاشى وارد شده است: «من جدّد قبراً أو مثّل مثالاً فقد خرج عن الإسلام: كسى كه قبرى را تجديد بنا كند يا صورتى را نقّاشى كند، از اسلام خارج شده است.»۲
به نظر مىرسد، گرايش اكثر مردم عصر جاهلى به بتپرستى و علاقه به آن، پس از ظهور اسلام، زمينه منع را فراهم كرده است. امروزه كه تصويرگرى و مجسّمهسازى به عنوان يك هنر هدفدار درآمده است، شايد بازنگرى در اين حكم ضرورت يابد.
رأى امام خمينى در اينباره چنين است:
مقصود از تمثال و تصوير ، تمثال بتهايى است كه در عصر صدور روايات وجود