رُوحٍ؟
قَالَ: بِرُوحٍ عَدا الْحَيَاةِ الْقَدِيمِ الْمَنْقُول فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ؛ وَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ فِيهِ رُوحُ عَدَا الْحَيَاةِ مَا تَحَوَّلَ عَنْ حَالٍ بَعْدَ حَالٍ فِي الرَّحِمِ وَ مَا كَانَ إِذَنْ عَلَى مَنْ يَقْتلهُ دِيَةٌ وَ هُوَ فِي تِلْكَ الْحَالِ. 1
به او گفتم: آيا تغيير وتحوّل نطفه در رحم از حالى به حال ديگر، با وجود روح است يا بدون آن؟
فرمود: با روحى غير از روح حيات، روح قديم كه در اصلاب مردان و ارحام زنان انتقال پيدا مىكند. و اگر [اين] روح [كه] غير از روح حيات [است] در آن نبود، از حالى به حال ديگر منتقل نمىشد.
در اين حديث شريف هم، روح عقل يا روح حيات غير از روح قديم دانسته شده است. پس انسانها يك روح انسانى دارند كه دو هزار سال پيش از ابدان خلق و در عالم ذرّ با بدن ذرّى مركب شده است و بعد در صلبها و رحمها قرار گرفته و از صلبى به رحمى در انتقال است تا اينكه وقت خلقت او در دنيا برسد و خداوند مراحل رشد او را در رحم فراهم آورد.
نكته ديگر اينكه تعبير «روح العقل» نسبت به روح حيات و بقاست كه در ابتداى پنج ماهگى، به جنين دميده مىشود. پس اين حديث هم دلالت دارد كه انسان پيش از اين خلقتى داشته است؛ امّا آن خلقت چگونه و كجا بوده است، از اين حديث چيزى فهميده نمىشود. لكن سابقه و چگونگى شكلگيرى انسان در آيات و احاديثى كه پيش از اين ذكر گرديد، تبيين شده بود. بنابراين، با توجّه به مجموعه احاديث، اجمال روايات فوق نيز برطرف مىگردد و معناى آنها روشن مىشود.
1-16) وجود نطفه مؤمن در صلب كافر و ارتباط آن با وجود انسان در عالم ذرّ
مرحوم كلينى در باب «كون المؤمن في صلب الكافر» از كتاب كافى، دو روايت در اين باره ذكر كرده است. در يكى از آنها از امام صادق عليه السلام نقل مىكند: