شش نكته درباره قرآن - صفحه 24

بلبل لاهوت در چمنستان قرآن، پيش چشم خود نهاده است. به يارانش خطاب مى‏كند و به دشمنانش عتاب. با گذشتگان و آيندگانش - اعمّ از مطيع و عاصى - سخن مى‏گويد. هر كلامى در هر باب مى‏گويد، از باب انتساب به اين جناب است. ادنى مناسبت با اين حضرت، كافى براى مخاطبت است. به تعبيرات مختلف (يا أيّها النبى، يا ايها الرسول، قل، لعمرك، أعطيناك و...) به او خطاب مى‏كند.
«الكوثر» يعنى زيادى: زيادىِ علم، زيادىِ اسم، زيادىِ فرزند. در عين ابراز جلال و جمال، از غيب (آينده) خبر مى‏دهد و به پيامبر، بشارت مى‏دهد كه تو، پس از مرگ، صاحب ذرّيّه خواهى شد؛ مقطوع‏النسل نيستى و فرزندان زيادى خواهى داشت. در دوره سلطان عبدالحميد عثمانى، در كشور عثمانى، از سادات، آمار گرفتند، بيش از بيست ميليون بودند؛ با اينكه در آن زمان، اداره آمار دقيق و خوبى وجود نداشت و يك منشى‏باشى مى‏نوشت. اين همه نسل فقط از طريق حضرت زهرا عليها السلام بود؛ آن هم با وجود كشته شدن جمعى زياد از بنى‏الزهراء كه به دست سلاطين بنى‏اميّه و بنى‏عبّاس به شهادت رسيدند.
«فصلّ لربّك و انحر»: در عين ابراز جلوه جلالى و جمالى و خبر دادن از غيب، حكم و قانون وضع مى‏كند.
«إنّ شانئك هو الأبتر»: دشمنان و بدگويان تو، دنباله‏شان قطع مى‏شود و ابتر مى‏مانند. شيبه، عتبه، وليد، ابوجهل و مانند آنها كه اسمشان فضاى آن زمان را پر كرده بود و به حسب ظاهر، بايد فرزندان بيشترى از آنها باقى مى‏ماند، نه اسمى از آنها ماند و نه رسمى و نه دودمانى.
در اين سوره، سه خبر غيبى مهم آمده است: بقاى نسل پيامبر، كثرت اين نسل، ابتر ماندن دشمنان؛ به علاوه وضع قانون (دستور نماز و نَحْر) و جلوه جمال و جلال. اين همه مربوط به ظاهر سوره بود. در مقام تأويل و باطن، سخن بسيار است كه در جاى خود بايد ديد.

صفحه از 28