(2: ج 1، ص 28) از آنجا كه در آيه كريمه، سخن از وعده خدا در ميان بود، پيامبر كنار چاه بدر آمد و نزد كشتگان مشركان ايستاد و ندا كرد: فقد وجدتُ ما وعدني ربّى حقّاً فهل وجدتم ما وعد ربّكم حقّا؟
در اين هنگام، يكى از شخصيّتهاى سرشناس - كه بعد از رحلت پيامبر، شهرت زيادى به هم زد - پيش آمد و به پيامبر اعتراض كرد كه آيا اينها چيزى مىفهمند؟ پيامبر فرمود: «ساكت باش اى فرزند فلان! به خدا سوگند، تو شنواتر از آنها نيستى. فاصله آنها تا اينكه ملائك با مقامع آهنى بگيرندشان، همين است كه من از آنها روى گردانم.» (6: ص 92)
نمونه سوم در جنگ خندق است. غزوه خندق در ماه رمضان بود. مسلمانان با حالت روزهدارى، مشغول كندن خندقى پيرامون مدينه بودند تا آن را پر از آب كنند. به سنگ بزرگى رسيدند كه هر چه مىزدند، نمىشكست. پيامبر پيش آمد و كلنگ به دست گرفت و سه بار بر سنگ زد. برقى جهيد. پيامبر در هر بار، به نشانه پيروزى، تكبير گفت و مژدهاى به مسلمانان داد: كاخهاى حيره و مدائن كسرى، كاخهاى سرخ منطقه روم و كاخهاى صنعاء يمن. منافقان به پيامبر و اصحاب خنديدند كه چگونه دل به اين سخنان خوش مىدارند. (5: ج 17، ص 169) در اين حال، آيه نازل شد:
قل اللّهم، مالك الملك تؤتي الملك من تشاء و تنزع الملك ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بيدك الخير إنّك على كلّ شيء قدير. (آل عمران (۳) / ۲۶)
اينها همان پيروزيهايى است كه بعداً نصيب مسلمانان شد. آنچه تا كنون گفتيم، بر اساس ظاهر قرآن است؛ امّا بر اساس باطن و تأويل نيز قرآن خبرهاى غيبى فراوان دارد. از جمله، آيه شريفه «كهيعص» (مريم (۱۹) / ۱) كه بر حسب بيان امام عصر - ارواحنا فداه - اشاره به واقعه كربلاست: كاف: كربلا؛ هاء: هلاك (يعنى مرگ و شهادت) ابا عبداللَّه عليه السلام؛ ياء: يزيد بن معاويه كه قاتل آن حضرت است؛ عين: عطش امام عليه السلام؛ صاد: صبر حضرتش. (5: ج 44، ص 245) بر اساس اين حديث، خداوند