و قالت طائفة من أهل الكتاب آمِنوا بالذى أُنزل على الذين آمنوا وجه النهار و
اكفروا آخره لعلّهم يرجعون. (آل عمران (۳) / ۷۲)
رويداد ديگر، سخنان عبداللَّهبن اُبَىّ بود كه بعد از غزوه بنىالمصطلق، به جمعى از اهل مدينه گفت: اين محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و پيروانش را كه ذليل بودند و از مكّه آوردهايد، شما را گرفتار مىكند؛ در حالى كه ما در مدينه، عزّت داريم و اين افراد ذليل را اخراج مىكنيم. زيد اين سخنان را شنيد و به پيامبر گزارش داد. پيامبر در غضب شد و عبداللَّه را خواست. عبداللَّه پيش آمد و سوگند ياد كرد كه چنان سخنانى نگفته است. زيد متأثّر شد. آيه نازل شد و كلام منافقان را نقل كرد و به آن پاسخ گفت:
يقولون لئن رجعنا إلى المدينة ليُخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين و لكنّ المنافقين لايعلمون. (منافقون (۶۳) / ۸)
رويداد ديگر، زمان خروج پيامبر از مكّه، به سمت مدينه بود كه به دليل علاقه به زادگاه، از دورى وطن متأثّر شده بود. وقتى به جُحفه رسيد، جبرئيل اين آيه را آورد و به اين تأثّر درونى پيامبر پاسخ داد:
إنّ الذي فرّض عليك القرآن لرادّك إلى معاد. (قصص (۲۸) / ۸۵)
يك شب كافران نقشههايى براى پيامبر كشيدند. فردا آيه نازل شد:
و إذ يمكربك الذين كفروا ليثبتوك أو يقتلوك أو يخرجوك و يمكرون و يمكر اللَّه و اللَّه خيرالماكرين. (انفال (۸) / ۳۰)
در اين گونه موارد، خداوند متعال، سخنان و نقشههاى پنهانى آنها را نقل مىكرد و پاسخ مىگفت. اين بود كه مخاطبان - از مؤمن تا مشرك - مبهوت مىماندند كه چه كسى پنهانيها را به پيامبر خبر مىدهد و چگونه پيامبر، به چنان سرعت، رويدادها را گزارش مىكند. اين، خود يكى از برهانهاى نبوّت پيامبر و حقّانيّت قرآن شد كه نشان مىدهد اين كتاب، كلام خداست.