است و به طورى كه گفته شده و در اتقان به آن اشاره شده به 40 قول مىرسد. بعضى از مهمترين اين نظريّات به قرار زير است:
1. منظور الفاظ مختلف است كه داراى يك معنا هستند؛ يعنى جايگزينى كلمات با يكديگر؛ البتّه تا آنجا كه تغييرى در معنا پديد نيايد و حكمى از احكام قرآن، عوض نشود. مبناى اين نظر برخى روايات حديث سبعة احرف است. نمونهاى از آن به قرار زير است:
از ابىهريره منقول است كه پيامبر فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است. آن را بر هر حرفى بخوانيد، در آن حرجى نيست؛ ليكن آيه رحمت را به عذاب و آيه عذاب را به رحمت، ختم نكنيد. (۱۲: ج ۱، ص ۴۲)
2. وجوه هفتگانه لغات و لهجههاى عرب: اين معنايى است كه اكثر علما و اهل سنّت آن را پذيرفته و صاحب قاموس هم آن را تأييد كرده است. همچنين گروهى از متأخّران، از جمله: دكتر عبدالحليم نجّار و مصطفى صادق رافعى نيز آن را بر ساير معانى ديگر، ترجيح دادهاند. بيان آن اين است كه قرآن به هفت وجه از وجوه لغات و لهجههاى عربى، نازل شده است؛ چون قرآن از هفت لهجه لغات عرب، بيرون نيست. زيرا لهجههايى كه در جزيرة العرب تفوّق و انتشار داشت، به هفت لهجه عمده باز مىگردد كه عبارتاند از: لهجه قريش، هذيل، ثقيف، هوازن، كنانه، تميم و يمن. (5: ص 257)
3- وجوهى كه به كيفيّت تلاوت قرآن مربوط است. مثل: ادغام - اظهار - تفخيم - ترقيق - اماله و...
4- مراد از احرف سبعة هفت نوع اختلاف است كه البتّه اين هفت نوع اختلاف را به گونههاى مختلف، مشخّص كردهاند؛ نمونهاى از آن مثل:
الف) اختلاف اسم از نظر افراد و تثنيه و جمع و تذكير و تأنيث.
ب) اختلاف صرف فعل از نظر ماضى و مضارع و امر.