حديث «سبعة احرف» در محك عقل و نقل‏ - صفحه 40

ابن‏مسعود را از قرائت «عتى حين» و استدلال، اينكه قرآن بر لغت قريش نازل شده، چه كار بايد كرد؟ همچنين اين تفسير با روايت مخاصمه و منازعه عمر با هشام بن حكيم در مورد قرائت (با اينكه هر دو از قريش بودند) سازش ندارد و اصلاً اگر تفسير مزبور بر لغات و لهجه‏هاى عرب تكيه دارد، بنابراين بايد قرائت قرآن به هفت لغت و لهجه، جائز و صحيح باشد؛ در حالى‏كه اين امر بر خلاف سيره تمام مسلمين است.
اگر مقصود، جواز تبديل كلمات به مترادفشان است، در اين صورت، اعجاز قرآن و فصاحت و بلاغت آن زير سؤال مى‏رود و باز اين سؤال مطرح مى‏شود كه آيا بر اين اساس، قرآن از تحريف مصون خواهد ماند؟
آيت اللَّه خويى در بحثى پيرامون همين وجه از حديث سبعة احرف، مى‏فرمايد:
اگر مراد از اين وجه، اين است كه پيامبر جايز دانسته‏اند كه كلمات قرآن موجود با كلمات هم‏معناى خود، جا به جا شوند، اين احتمال موجب هدم اساس قرآن مى‏شود. قرآنى كه معجزه جاويد و حجّت بر همه مردم است، هيچ عاقلى شكّ نمى‏كند كه اين كار موجب از بين رفتن قرآن و عدم اعتنا به شئون آن است و آيا هيچ عاقلى توهّم مى‏كند كه پيامبر اجازه بدهد كه قارى سوره «يس» را چنين بخواند: يس، الذكر الحكيم، انك لمن الانبياء، على طريق سويّ. (همان، ص ۱۸۱)
سؤال ديگر اينكه، اگر مقصود از سبعة احرف اجازه بر تبديل كلمات بود، چطور خداوند در قرآن مى‏گويد: (قل ما يكون لي أنْ أبدّله منْ تِلقاءِ نَفسي إنْ أتّبعُ إلّا مايوحى إليّ (يونس (۱۰) / ۱۵)
اگر مقصود از سبعة احرف، هفت نوع اختلاف باشد - كه قبلاً ياد شد - در جواب بايد گفت: اين‏گونه تفسير در معناى حروف هفتگانه، هيچ‏گونه دليل و گواهى ندارد؛ به خصوص اينكه افراد مورد خطاب در روايات حروف هفتگانه، اصلاً از اين‏گونه اختلافات اطّلاعى نداشتند.

صفحه از 44