در ثانى، روايات حروف هفتگانه گانه در اين معنى صراحت دارند كه قرآن در ابتدا با حرف واحد نازل شده بود؛ سپس با درخواست پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله اجازه قرائت آن به هفت وجه رسيد. مشخّص است كه يك حرف و وجه واحد، نمىتواند يكى از اين اختلافات نامبرده باشد. پس چگونه مىتوان گفت كه مراد از حروف هفتگانه همان اختلافات هفتگانه است از طرفى، اختلاف در ادغام و اظهار و روم و اشمام و... قرآن را از لفظ واحد بودن، خارج نمىكند تا بتوانيم آنها را در رديف اختلاف در كلمه و حرف محسوب بداريم. (همان، ص 188)
اگر مراد، ابواب سبعة يا فصول هفتگانه: امر، زجر، حرام، حلال، محكم، متشابه و امثال باشد، بايد گفت كه فصول قرآن بر اين هفت مورد محدود نمىشود. ممكن است انواع ديگرى مانند ناسخ و منسوخ و... نيز از آن مجموعه، به حساب آيد.
همچنين اين توجيه و تفسير با روايت ابىكريب، معارض و متضاد است؛ زيرا او از ابنمسعود چنين نقل مىكند كه خداوند قرآن را به پنج حرف نازل نموده است: حلال، حرام، محكم، متشابه و امثال. (12: ج1، ص 24) و سرانجام اگر مقصود هفت بطن و معنا در قرآن باشد، اين سؤال مطرح مىشود كه چطور با درخواست پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مبنى بر تسهيل و توسعه بر امّت خويش در الفاظ، سازگارى خواهد داشت؟ زيرا در برخى از روايات بر تسهيل در الفاظ، تصريح شده است.
ديدگاه علّامه طباطبايى پيرامون سبعة احرف
علّامه طباطبايى در نظرى خاصّ ذيل آيه هفت سوره آل عمران، در بحث محكم و متشابه قرآن و اينكه قرآن داراى مراتبى از معانى است، به حديث سبعة احرف اشاره كرده، معتقدند كه اين حديث مربوط به اقسام خطاب و انواع بيان است.
ايشان مىفرمايند:
در حديث مروى از فريقين از پيامبر، آمده است كه حضرت فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است. گر چه در لفظ حديث اندكى اختلاف است، ليكن معناى آن