به طور مستفيض، در احاديث زيادى از خاصّه و عامّه روايت شده است. راجع به معناى حديث، اختلاف شديدى به ميان آمده كه شماره اقوال در آن تا حدود 40 مىرسد؛ ولى چيزى كه كار را آسان كرده و به اختلافات خاتمه مىدهد، تفسيرى است كه در خود اين روايات راجع به آن بيان شده است... در يك روايت از اميرالمومنين عليه السلام نقل شده: خداوند قرآن را به هفت قسم، نازل كرد كه هر يك از آنها در رتبه خود، كافى و شافى بوده، هيچ كوتاهى و نقصى ندارند. آن هفت قسم اينهاست: امر، زجر، ترغيب، ترهيب، جدل، مثل و قصص. پر واضح است كه از مجموع اين روايات، روشن مىشود كه منظور از هفت حرف، اقسام مختلف خطاب و بيانى است كه قرآن شريف روى آنها نازل شده است. (۱۱: ج ۳، ص ۱۷۴)
اشكال
هر چند بر نظر علّامه نسبت به ديگر نظريّات و تفاسير، خدشه كمترى وارد است، امّا باز جاى اين سؤال باقى مىماند كه با توجّه به اينكه روايات حروف هفتگانه در اين معنى صراحت دارند كه قرآن در ابتدا با حرف واحد نازل شده بود و سپس به هفت وجه رسيد، كداميك از انواع خطاب و بيان، حرف و وجه واحد اوّليّه بوده است؟
ديدگاه برخى ديگر از دانشمندان شيعه حول حديث:
1. آيتاللَّه معرفت
ايشان در بحثى پيرامون اين حديث، پس از ذكر روايات اهل بيت عليهم السلام در اين رابطه در كتاب «علوم قرآنى» خود مىفرمايند: اين حديث از جمله احاديثى است كه در اين زمينه، از ائمّه اهل بيت عليهم السلام نقل شده و موثّق بودن اسناد آنها ثابت نشده است؛ چنان كه استاد بزرگوار آقاى خويى و پيش از وى استادش، علّامه بلاغى و ديگران يادآور شدهاند. (15: ص 87)