و به آن نائل نمىشود. پس ضرورتاً بايد با حسن ظنّ به پيشينيان، به فهم ايشان اعتماد كند.
همچنين در عصر پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله نيز اين علم، مخصوص اشخاص معدودى از نابغههاى آن زمان بوده است نه براى همه مردم. و براى ما مسلّم نيست كه حتّى در عصر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نيز همه مناطق عرب زبان به اين علم آگاهى داشتهاند؛ با اينكه پذيرش دين اسلام براى همگان - اعمّ از عرب و عجم و براى هر گروه با هر گويشى - تكليف و واجب است. پس فايدهاى براى چنان معجزهاى نيست كه فقط تعداد كمى از يك ملّت واحد، يعنى عربها، از آن بهره مىبرند.
4-2) جهت طعن كافران به علوم و معارف قرآن
مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى، طعن كافران راجع به معارف و علوم قرآن را يكى از دلايل مدّعاى خود مىداند؛ مبنى بر اينكه جنبه اعجاز قرآن، علوم و معارف الاهى آن است نه فصاحت و بلاغت آن. ايشان در قسمتى از پاسخ خود به سؤال مربوط به جنبه اعجاز قرآن مىنويسد:
معلوم است كه طعن طاعنين، راجع به معارف و علوم و سخنان حكمتى بود كه قرع سمع آنها مىكرد نه مسئله فصاحت و بلاغت؛ زيرا رواج فصاحت در عهد رسول بود نه قرون سابقه قديم، و اساطير اوّلين، يعنى كليّه طعن جامعش به صريح آيات اين بود كه اين سخنان سابقين را نشانه نبوّت قرار داده. لهذا قرآن مجيد جدّاً انكار اين فرموده و فرموده سخنانِ قديم نيست؛ بلكه سخنان تازه است؛ يعنى علوم و معارف تازه در قبال علوم و معارف كهنه بشرى آورده.
وى در جاى ديگر - ضمن اشاره به مواردى از جهات تحدّى كلام اللَّه مجيد كه در خود قرآن ذكر شده است - مىنويسد:
مخالفان در مقابل اين اوصاف [ كه قرآن از خود ارائه داده است] در آن طعن مىكردند و اين آيه به خاطر سخن مخالفان نازل شده كه خداى تعالى مىفرمايد: «و گفتند اين همان افسانههاى پيشينيان است كه آنها را نگاشته و بر او املاء مىشود.» (فرقان (۲۵) / ۵) اين طعن به جهت فصاحت و بلاغت متوجّه