جديد آن در مقابل معارف كهنه بشرى است. ميرزاى اصفهانى به تفصيل اين موضوع را تبيين كرده است كه در ادامه، به ارائه توضيحات ايشان مىپردازيم.
5-1) كلام اللَّه بودن قرآن
از نظر ميرزا مهدى اصفهانى، براى كسى كه در قرآن تدبّر مىكند، روشن است كه قرآن از شروع تا پايان، كلامى است به زبان الوهيّت. ايشان تكرار واژه «قُل» را در آيات متعدّد، دليلى بر الاهى بودن لسان قرآن مىشمارد و در ادامه مىفرمايد:
نداى پيامبر اكرم و جانشينان [ بر حقّ] ايشان عليهم السلام و همه مسلمانان، عالم را فرا گرفته كه قرآن، خود را كلام خداوند معرّفى كرده است.
ايشان معتقد است كه چون بين خدا و خلق، تباين حقيقى وجود دارد و هيچ سنخيّتى بين حق تعالى ومخلوقات نيست، پس فعل خدا نيز سنخيّتى با فعل بشر ندارد و بشر از انجام افعال الاهى عاجز است. قرآن نيز كلام خدا و حكمت و هدايت الاهى است؛ پس با كلام و معارف بشرى سنخيّتى ندارد و بشر از آوردن مثل آن عاجز است.
از نظر ميرزاى اصفهانى، علاوه بر علوم و معارف قرآن، تمام مفردات الفاظ، ساختار جملات و عربيّت قرآن، فعل خداوند است و با ادبيّات و قواعد عربى غير فطرى - كه توسّط مخالفان تدوين شده است - سنخيّتى ندارد. فصاحت قرآن نيز از آن جهت است كه كلام الاهى است و با عربى ملحون شده۱ توسّط بشر، متفاوت است.
فصيح در لغت به معناى خالص است. (5: ج 2، ص 544) مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى اين معنا را با استناد به كتب لغت، تثبيت مىكند. (نك: ص 380؛ 10: ج 1، ص391؛ 30: ج 3، ص 404) به اعتقاد ايشان لغت فصيح به وضع و الهام خداى تعالى است؛ لذا اين لغت در گويش بسيار مليح و آسان، در شنيدن بسيار شيرين و مهيّج و
1.لحن به معناى لهجه، غلط خواندن و تغيير دادن مفهوم است.