اعجاز و تحدّى قرآن از نظر آيت ‏اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى - صفحه 64

تشخيص درستى و نادرستى آن ممكن نيست. بنابراين، سلوك در اين راه و علم ناميدن جزم و يقين در امور مهمّه، عين گمراهى آشكار است. همچنين تذكّر قرآن به علوّ و قدس خداى تعالى نيز - از آن جهت كه عقل، آيه‏اى براى اين علوّ و قدس است - حجّتى الاهى است كه بطلان شهود عرفانى را نشان مى‏دهد. هر عاقلى نور عقل را به خود عقل مى‏شناسد و مى‏داند كه ذات عقل، نور و كاشف بودن است؛ لذا حركت عقل به سمت فعل قبيح - كه قبحش به عقل آشكار مى‏شود - ممتنع است.۱ پس نسبت فعل قبيح به خداى تعالى به طريق اولى، ممتنع خواهد بود. اين نكته حجّتى الاهى است بر بطلان تصوّف [ كه با قول به وحدت وجود و نسبت افعال قبيح به خدا، مروّج اباحى‏گرى است‏].
ميرزاى اصفهانى در جاى ديگر مى‏فرمايد:
پس خداى بلند مرتبه، هنگامى كه به ذاتش در كلام خود تجلّى مى‏كند، تاريكى علوم و معارف بشر را آشكار مى‏سازد؛ زيرا حكمت و هدايت بشر به سوى خدا، چيزى جز [ برهان‏] با مقدّمات يقينى يا مكاشفات نيست؛[ مكاشفاتى‏] كه براى تشخيص شيطانى و رحمانى بودن، بايد به اين مقدّمات عرضه شوند... و عرفان صوفيّه عبارت است از اعتقاد به وحدت حقيقى خالق و مخلوق؛ بنابراين خبيث‏ترين گمراهى و پليدترين جهالت است.
بر اين اساس، معارف بشرى حاصل افكار و اوهام فرسوده و كهنه‏اى است كه جز به تاريكى و گمراهى نمى‏انجامد. در مقابل، معارف قرآن، حكمت و هدايتى است كه هرگز كهنه و فرسوده نمى‏شود.

5-2-3) حديث بودن قرآن در معرفت خدا

راهى كه قرآن براى معرفت خدا بيان مى‏كند، بر خلاف تمام راههاى ارائه شده توسّط بزرگان دانش بشرى است. چنان‏كه پيشتر بيان شد، منتهاى تلاش بشر، جز

1.دقّت شود: حركت عقل به سمت چنان فعل قبيحى ممتنع است نه حركت عاقل. عاقل، تنها زمانى از آن فعل قبيح امتناع مى‏كند كه به حكم عقل، گردن نهد وگر نه مرتكب آن مى‏شود.

صفحه از 83