يقينِ حاصل از برهان يا شهود در اثر رياضت، ثمرى در پى ندارد كه درستى اين برهان و آن شهود، نزد خود آنان هم مورد ترديد است. در مقابل، راه قرآنى بر معرفت فطرى استوار گشته و راه شكّ و ترديد را بر همگان بسته است. مرحوم ميرزاى اصفهانى مىنويسد:
پس سنخ حكمت و هدايت قرآن غير از سنخ حكمت و هدايت بشرى است و دومى براى آن ممتنع است؛ در نتيجه آوردن كلامى مثل آن نيز ممتنع و محال خواهد بود. حكمت و هدايت قرآن... عيناً تذكّر به كسى است كه بندگان او را به فطرتشان مىشناسند و هنگامى كه از وسائل مادّى، منقطع مىشوند و به الجاء و اضطرار مىرسند و همه اسباب مادّى از بين مىرود، او را مىيابند. اين عين حضور در مقابل پروردگار عزيز و بلندمرتبه، رسيدن به مقام حضور او، يافتن و معرفت او به خود او و عين روشن شدن به نور عرش خداست. اين است معراج براى لقاى خداوند و بالا رفتن در درجات معرفت او تا بىنهايت. و اين است كشف حقايق اشياء به نور خداى تعالى. اين حكمت و هدايت جديدى است كه با سنخ حكمت و هدايت بشرى تباين دارد. به همين جهت، خداى بلند مرتبه اين قرآن و كتاب مبين را به «احسن الحديث» توصيف كرده است.
ميرزا مهدى اصفهانى سپس با استناد به آيه 30 سوره روم و آيه 172 سوره اعراف، قرآن را پايهگذار تذكّر به امورى مىداند كه مردم، آن امور را بالفطره مىشناسند. ايشان با استفاده از كلام امام اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه اوّل نهجالبلاغه، مراد از ميثاق را تبيين مىكند و مىافزايد:
بسا آيات صريح در تذكّر به كسى كه [ بندگان ] او را در بأسا و ضرّاء مىشناسند. و قول رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله عالم را پر كرده است كه: «هر مولودى بر فطرت متولّد مىشود.» (24: ص 331؛ 39: ج 2، ص 13) و دعوت قرآن و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به سوى كسى كه اللَّه ناميده مىشود [ فراوان است]. اين كلمه [ يعنى اللَّه] در لغت عرب براى كسى وضع مىشود كه خلق در مورد آن در وله و حيرتاند و [ در