ديگران منفعل نمىشدند؛ چنان كه از روايات، ادعيه و كلمات جامع مروى از ايشان، روشن است. پس با يادگيرى عربى، بنيادگذارى ظلم از سوى متغلّبان به آل محمّد - صلوات اللَّه عليهم - از همه جهات، آشكار مىشود و سعيشان در بستنِ باب ايشان واضح مىگردد؛ امّا خداوند ابا دارد جز اينكه نورش را كامل گرداند، هرچند ظالمان خوش ندارند.
به عقيده ميرزاى اصفهانى، رعايت قواعد مدوّن در قرائت، به هنگام اختلاف قرائات، از عجيبترين عجايب است و روايات اهل بيت عليهم السلام آشكارا بيان مىدارد كه عربىِ تدوين شده توسّط مخالفان، راه معرفت كتاب و سنّت نيست. از نظر ايشان، يادگيرى عربى دو وجه دارد:
1. تعلّم عربى براى فهم مراد و مقصود از كلام؛
2. تعلّم عربى جهت توانايى بر تكلّم به عربى فصيح و بدون لهجه.
آنچه همه مردم در ابتداى امر بدان نياز دارند، فهم كتاب و سنّت و تدبّر در آنهاست و وجه دوم در مراحل بعد قرار دارد. عربى زبان دين است و با تحقّق جهت دوم، عربى زبان جامع امّتهاى اسلامى مىشود. چون اساس قرآن مجيد و دعوت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله وامامان معصوم عليهم السلام از يك سو، تذكّر به نور عقل و احكام آن و از سوى ديگر، تذكّر به معروف فطرى است و اين امور، پس از تذكّر، از خورشيد تابان روشنترند. پس براى فهم مرادات كلام خدا، يادگيرى مفاهيم واژهها كافى است. چنانكه در امور عادى زندگى و معاشرتهاى اجتماعى، جهت انتقال مخاطب به منظور متكلّم، يك اشاره كافى است و به تفصيل نيازى نيست.۱
در صدر اسلام و دورههاى بعد از آن، افراد زيادى از ملّيّتهاى مختلف و زبانهاى
1.مثلاً هنگامى كه مولا از عبد خود غذا مىطلبد، تنها به ذكر كلمه «غذا» اكتفا مىكند و نيازى نيست كه بگويد: «اى سعيد! به مطبخ برو، غذا را از روى اجاق بردار، در ظرف بريز و براى من بياور تا من ميل كنم»؛ بلكه يك اشاره كافى است و عبد با شنيدن كلمه «غذا» منظور مولاى خود را مىفهمد و از اين تفصيلات، بىنياز است.