پژوهشى در باب اسباب نزول - صفحه 103

گاهى در اين گونه موارد، به جاى واژه «سؤال»، تعبير «استفتاء» به‏كار رفته است مانند:
و يستفتونك في النساء، قل اللَّه يفتيكم فيهنّ... (نساء (۴) / ۱۲۷)يستفتونك، قل اللَّه يفتيكم في الكلالة... (نساء (۴) / ۱۷۶)
مفسّران فريقين در سبب نزول آيه اخير، از جابربن عبداللَّه انصارى، اين مضمون را آورده‏اند:
سخت بيمار شده، از هوش رفته بودم. پيامبر به بالينم آمده، وضو گرفت و از آب وضويش، به رخسارم پاشيد. به‏حال آمدم. چون چند خواهر در خانه داشتم ونگران بودم كه از اين بيمارى، زنده نمانم. از حضرتش درباره ميراث خواهران پرسيدم. پاسخ دقيقى نفرمود و بيرون رفت. ساعتى ديگر بازآمد و فرمود: «تو از اين بيمارى، نخواهى مرد؛ امّا جواب پرسش تو فرودآمد.» آرى، اين آيه در پاسخ من نازل شده‏است. (32: ص 149؛ 28: ج 1، ص 544)
در كتب حديث و تفسير اهل سنّت،۱ ذيل آيه اخير، رواياتى در مورد خليفه دوم نقل شده كه مرور مضامين بعض آنها، براى آگاهى بر ميزان درك و درايت ايشان، خالى از لطف نيست:
يك: چون آيه «كلاله» فرودآمد، عمر معنايش را نفهميد. پس به دخترش حفصه گفت: هروقت پيغمبر سرحال و بانشاط بود، از او بپرس. روزى كه چنين بود، حفصه پرسيد. پيامبر فرمود: پدرت از تو خواسته است؟ فكر نمى‏كنم پدرت اين مطلب را دانا شود.
دو: نوبتى ديگر، عمر به حفصه دستور داد كه درباره كلاله از پيغمبر بپرسد و او پرسيد. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پاسخ‏داد و او بر كتف شترى بنوشت. پيامبر فرمود: چه كسى تو را بدين كار واداشت؟ عمر؟! باورم نمى‏شود كه اين را بفهمد و به‏كار بندد. مگر آيه‏اى كه تابستان نازل شد، او را كافى نبود؟

1.تفصيل اين منابع را در الغدير، ببينيد. (۶: ج ۶، ص ۱۲۷ تا۱۳۰)

صفحه از 116