به هرحال، تز نادرست «حسبنا كتاب اللَّه»، كه با نصّ قرآن تضاد دارد، بهسان زهرى كشنده يا ويروسى بيماركننده، بهجان معارف نبوى فروريخت و آسيبى جبرانناپذير، بر پيكر احاديث مصطفوى وارد ساخت؛ به ويژه كه عمر و همفكرانش پس از رحلت پيغمبر، توانستند از موضع قدرت، با نقل و نگارش روايات حضرتش مخالفت ورزند و به بهانههاى واهى، حتّى احاديث نوشتهشده را نيز بسوزانند يا نابود كنند. (41: ج 10، ص 285 و 292) نتيجه اين موضعگيرى، در برابر حديث و حديثنگارى ، اين شد كه تا حدود يك قرن، يعنى تا زمان عمربن عبدالعزيز، نگارش و تدوين روايات در ميان اهل سنّت، به تأخير افتاد و همين تأخير، مايه آشفتهشدن يا ازدسترفتن بخش عظيمى از ميراثِ گفتارىِ پيامبر شد كه اسباب نزول نيز، جزئى از آن يادگار گرانقدر است.
11- 2) بستهشدن باب مدينه علم: همانگونه كه پيشتر گفته شد اسباب نزول را بهتر از هركس، خود پيامبر مىدانست كه جانِ پاك و قلبِ بيدارش، فرودگاه حقايق قرآن بود. پس از ايشان، تنها كسى كه همواره، سايهبهسايه پيغمبر، در معرض فروغ قرآن قرارداشت، شاگرد يگانه و برادر بىهمتاى او، علىّبن ابىطالب - عليه الصلاة والسلام - است كه رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله وى را به نقل فريقين۱ باب مدينه علم خويش شناساندهاست.۲اميرالمؤمنين، خود بارها، به تعابير گوناگون، از دانش بسيار و بينش بيكران خود، در علوم متنوّع قرآنى و از جمله در موضوع اسباب نزول، ياد كردهاست. به دو مورد از اين اشارات - كه شيعه و سنّى روايت كردهاند - بنگريد:
يك. أبوالطفيل، قال: شهدت عليّاً يخطب و هو يقول: ... سلوني عن كتاب اللَّه، فواللَّه ما من آيةٍ إلّا و أنا أعلم أبليلٍ نزلت؟ أم بنهارٍ؟ أم في سهلٍ؟ أم في جبلٍ؟ (24: ج 4، ص 233؛ 42: ج 92، ص 78)
1.علّامه امينى، در اينباره بيش از ۱۴۰ مدرك از كتب عامّه نقل مىكند. (۶: ج ۶، ص ۶۱ - ۷۷)
2.در اين زمينه، به پژوهشهاى ميرحامد حسين در كتاب خلاصه عبقات الانوار، مجلّد حديث مدينة العلم (تهران: نبأ، ۱۳۸۷) نيز مىتوان رجوع كرد. (ويراستار)