گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب «مكتب در فرآيند تكامل» بخش دوم كتاب‏ - صفحه 148

و از اين قبيل خداوند تعيين آن را به نبى واگذار كند و حكم او را امضاء نمايد، قابل پذيرش است و به اين معنا گفته شده خداوند امر دين را به پيامبرش واگذار كرده و آيه ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا به اين مطلب اشاره دارد. معناى ديگرى كه براى تفويض آمده اين است كه امر هدايت و تربيت خلق به دست آنهاست و مردم بايد براى دانستن حكم الهى به آنها رجوع كنند و چنانكه فرموده‏اند نحن محللون لحلاله و محرمون لحرامه. اين معنا نيز مطابق عقل و نقل مى‏باشد.»
بنابراين اگر در رواياتى آمده است كه امر دين به ائمه تفويض شده به معناى واگذارى هدايت مردم به آنهاست و نه به معناى اينكه آنها هر حكمى را كه بخواهند نسخ كنند و يا حلال و حرام را به دلخواه خود تغيير دهند. بنابراين با توجه به تعاريف فوق تعريفى كه مؤلّف از تفويض ارائه كرده است، مخدوش است. چنانكه در بحث غلو اشاره شد، داشتن توانايى‏ها و علم خارق‏العاده لزوما به معناى صفات فوق بشرى و غلو و تفويض نيست، بلكه دليل اصلى انحراف و طرد غلات و مفوضه اين بود كه آنها به ائمه الوهيت و يا صفات ربوبى نسبت مى‏دادند و يا كمالات آنها را مستقل از خداوند مى‏دانستند و اكثر آنان قائل به اباحه‏گرى و عدم پايبندى به احكام و عبادات بودند و به همين دلايل، ائمه آنها را لعن مى‏كردند.
مؤلّف پس از بيان تعريف معناى غلو و تفويض به معرفى پيشوايان مفوضه مى‏پردازد. اوّلين كسى را كه وى به عنوان رهبر مفوضه معرفى مى‏كند مفضل‏بن عمر مى‏باشد. او مفضل‏بن عمر را از هواداران ابوالخطاب از غلات معروف معرفى مى‏كند و نخستين كسى كه به داشتن چنين عقايدى توصيف شده است. (ص 69 كتاب)
درباره مفضل هم مدح و هم ذم آمده است. نجاشى و ابن الغضائرى او را متهم به غلو مى‏دانسته‏اند و گفته‏اند كه غلات در كتابهاى او بسيار دست برده‏اند. اما شيخ مفيد و شيخ طوسى او را ثقه و از اصحاب خاص امام صادق عليه السلام مى‏دانند. شيخ

صفحه از 146