گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب «مكتب در فرآيند تكامل» بخش دوم كتاب‏ - صفحه 151

درباره تفويض باشد، (اگر ركن تفويض را خالقيت و رازقيت در نظر بگيريم) بطور خاص و مستقيم از مفضل حديثى در اين باره در اين كتب نقل نشده است.
مؤلّف پس از معرفى مفضل به عنوان بنيانگذار فرقه مفوضه، محمد بن سنان زاهرى را به عنوان جانشين وى معرفى مى‏نمايد. (ص 71 كتاب) او از اصحاب امام رضا عليه السلام بوده است. برخى از علماى رجال مثل شيخ طوسى و مفيد او را توثيق كرده‏اند. در شرح حال او آمده است كه به غلات تمايل داشته اما به سوى آنان نرفت و ثابت ماند. به همين دليل برخى علماى رجال مثل نجاشى و ابن‏الغضائرى به او نسبت غلو داده‏اند. در كتاب كشى از قول صفوان‏بن يحيى آمده است: «...فقصصناه حتى ثبت معنا». اين جمله را متاسفانه آقاى مدرسى در پاورقى نقل نكرده‏اند. در حالى كه تصريح دارد كه او متمايل به غلات بود، اما نگذاشتيم و ثابت قدم ماند. هيچ قرينه‏اى وجود ندارد كه بگوييم اين جمله بعد ها اضافه شده است. نكته ديگرى كه در اينجا بايد يادآورى كنيم اين است كه در همين كتاب كشى آمده است كه محمدبن سنان در مسجد مى‏گفت اگر كسى مى‏خواهد درباره معضلات (مسائل پيچيده اعتقادى) سؤال كند بيايد نزد من و اگر مى‏خواهد درباره حلال و حرام و مسائل فقهى بداند برود نزد صفوان‏بن يحيى. در آن دوره بيشترين تلاش ائمه اين بود كه احكام و اعتقادات اصلى به مردم منتقل گردد. مسائل معرفتى پيچيده چيزى نبود كه در كوچه و بازار به هر كس بگويند. درباره كسانى مثل جابربن يزيد جعفى، مفضل، محمّدبن سنان و يا كميل‏بن زياد نقل شده كه اينها اصحاب سرّ ائمه بوده اند. قرار نبوده كه تمامى‏مسائل معرفتى براى همگان بازگو شود. على اىّ حال حتى اگر او را از غاليان بدانيم، هيچ گونه سندى مبنى بر اينكه او جانشين مفضل شده و يا با او ارتباط تشكيلاتى داشته است، نداريم. نمى توان به صِرف اينكه چند روايت مشابه از مفضل و محمّدبن سنان نقل شده، آنها را با يكديگر مرتبط دانست. ضمن اينكه هيچ جا اشاره نشده است كه محمّدبن سنان رئيس و يا

صفحه از 146