بسيار در اين مورد سختگير بودهاند و حتى محدثينى كه در نقل روايات خود توجه لازم را نمى كردند از شهر قم اخراج مىكردند. اين سختگيرى تا آنجا پيش مىرود كه مرحوم شيخ صدوق انكار سهو النبى را نشانه غلو مىداند. با وجود اين سختگيرىها، نمىتوان براحتى ادعا كرد كه بسيارى از مطالب مفوضه و غلات براحتى وارد كتب شيعه شده است و كسى هم در آن زمان متوجه نشد.
نكتهاى را هم درباره مسئله سهو النبى اشاره كنم: رواياتى نقل شده است كه صدوق آنها را در كتابش آورده به اين مضمون كه پيامبر در نماز دچار سهو شدند. شيخ صدوق در توضيح اين روايت مىگويد ما قائل به اين نيستيم كه پيامبر سهو مىكند بلكه قائليم كه گاهى خداوند در مسائلى جزئى، و نه در باب تبليغ احكام، ممكن است پيامبر را به سهو دچار كند تا براى مردم شائبه ربوبيت درباره آن حضرت ايجاد نشود. شيخ صدوق مىگويد كه نشانه اهل غلو اين است كه مشايخ قم را به تقصير متهم مىكنند. يعنى از آنجايى كه ما قائل به سهو النبى هستيم ما را متهم به تقصير مىكنند. شيخ مفيد بطور مفصل به اين مسئله اشكال وارد كرده است. او مىگويد نشانه غلو اين است كه ببينيم چه چيزى غلو است و چه كسى حرف غلو آميز مىزند، نه اينكه هر كس مشايخ قم را مقصر دانست، غالى باشد. (جهت بررسى بيشتر، خوانندگان گرامى مىتوانند به مقالهاى كه توسط جناب آقاى طارمى در كنگره بزرگداشت شيخ مفيد در باره اختلاف شيخ صدوق و مفيد در اين مسئله نگاشتهاند مراجعه فرمايند.)
مؤلّف محترم در پاورقى صفحه 63 اسامى برخى از افرادى را كه به آنها نسبت غلو داده شده نقل مىكنند، كه البته بعضى از آنها قطعا جزء غلات بودهاند، اما درباره همه آنها اتفاق نظر در ميان علماى رجال وجود ندارد و نمى توان با قطعيت حكم به غالى بودن آنها داد. مثلاً چند نمونه را اشاره كنيم: احمدبن محمّد سيارى از كسانى است كه كلينى از آنها روايت كرده است. برخى از احاديث مربوط به تحريف