گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب «مكتب در فرآيند تكامل» بخش دوم كتاب‏ - صفحه 158

عدن غرسها ربى بيده، فليتول على بن أبى طالب وليتول وليه وليعاد عدوه وليسلّم الأوصياء من بعده، فإنهم عترتى من لحمى ودمى، أعطاهم اللَّه فهمى و علمى. إلى اللَّه أشكو من أمتى المنكرين لفضلهم والقاطعين صلتى ...» (بصائر الدرجات ص 70).
يكى ديگر از شواهدى كه مؤلّف نقل كرده درباره فضل بن شاذان نيشابورى است. مؤلف در صفحه 89 كتاب، ادعا مى‏كند كه فضل، امام را انسانى عادى مى‏دانسته كه به احكام آگاهى داشته و تفسير صحيح قرآن نزد اوست. احاديث صحيحه‏اى از امام حسن عسكرى عليه السلام در مدح وى وارد شده كه نشان از جليل القدر بودن او دارد. شاهد مؤلّف روايتى است در كتاب عيون اخبار الارضا عليه السلام، ج 2، صفحه 20 كه فضل بن شاذان از محمد بن اسماعيل از امام رضا عليه السلام نقل كرده كه فرموده‏اند: الائمه انهم علماء صادقون مفهمون محدثون. اين روايت اشاره به مفهم و محدث بودن ائمه اشاره دارد. محدث كسى است كه صداى ملائكه را مى‏شنود و در قرآن هم به آن اشاره شده است. مثلاً حضرت مريم و يا ساره همسر حضرت ابراهيم محدث بوده‏اند. يعنى صداى ملائكه را مى‏شنيدند و با آنها گفتگو مى‏كرده‏اند. در روايات ائمه از اين حالت به عنوان «نكت» و «نقر» هم تعبير شده است. بنابراين، از اين روايت به هيچ وجه نمى‏توان برداشت كرد كه فضل‏بن شاذان، امام را صرفاً يك دانشمند عادى مى‏دانسته است.
اشكالى كه در بسيارى از قسمتهاى اين كتاب به مؤلّف وارد است، اين است ايشان هيچ معيار و ملاكى براى پذيرش و ردّ روايات تاريخى مشخص نمى‏كنند و صرفاً در جهت نتيجه‏گيرى مطلوب خودشان، رواياتى را كه مى‏پسندند ملاك قرار مى‏دهند. گاهى هم از بعضى روايات به گونه ديگرى برداشت و نتيجه‏گيرى مى‏كنند كه با مراجعه به متن اصلى، خواننده متوجه مى‏شود كه برداشت ايشان كاملا اشتباه است. گاهى هم قسمتى را نقل مى‏كنند و قسمتى از روايت را نقل نكرده‏اند كه معناى آن كاملا تغيير مى‏كند. شرح ساير مواردى كه ايشان درباره جريان تفويض نقل مى‏كنند، به گفتارهاى ديگر موكول مى‏شود.

صفحه از 146