كه از قرن هفتم هجرى تاكنون بزرگانى در خود پرورده و عالمانى به امّت اسلام شناسانده است.
شيخ شمسالدين محفوظ ابن وشّاحبن محمد اسدى حلّى، جدّ اعلاى اين خاندان - در قرن هفتم - يكى از افتخارات خود را انتساب به «بنى اسد» مىدانست كه در روز عاشورا، چه باتقديم شهيدى كهن سال به آستان مقدّس ابىعبداللَّه عليه السلام، جناب حبيببن مظاهر اسدى، و چه با خدماتى كه پس از رويداد كربلا به خاندان و زائران حضرتش داشتند، نيكوترين نام را در تاريخ به جاى نهادند.
آل محفوظ، از سوى ديگر، بنى عمّ «آل مطهر» به شمار مىآيند، كه علّامه حلى و فرزندش فخرالمحققين، از اين خاندان هستند.
صاحب كتاب «غرر الدلائل» - كه در شرح قصايد علويه هفتگانه ابن ابىالحديد نگاشته - در آغاز كتاب خود تصريح مىكند كه اين قصايد را در سال 680 نزد استادش شيخ شمسالدين ابومحمد محفوظبن وشاح در خانهاش در حلّه خوانده، و استاد، آن قصايد را از ناظم آن (ابن ابىالحديد) روايت مىكرده است.
شيخ حسنبن شهيد ثانى در اجازه كبيره، شيخ حر عاملى در امل الامل، شيخ محمد سماوى در كتاب الطليعه و علاّمه امينى در الغدير، مراتب علمى او را ستودهاند. و بزرگانى مانند ابنداوود حلّى در رثاى او اشعارى سرودهاند.
فرزندش تاج الدين ابوعلى محمدبن محفوظ نيز از بزرگان علمو ادب بود. شيخ حر عاملى در امل الآمل، ابنفوطى در تلخيص مجمع الآداب و صفىالدين حلّى در ديوان خود، او را ستودهاند. و قصيده صفىالدين حلّى در مدح و رثاى او قصائدى سروده است. وى در سال 685 جانشين عزالدين احمد زنجانى قاضىالقضاة حلّه شد.
شيح حسين محفوظ، از تبار او بود كه در سال 1171 در هرمل (لبنان) زاده شد و در سال 1182 به عراق آمد و در كاظميه سكنى گزيد. او نزد سيد عبداللَّه بشرّ،