مستشرقان يهودى و تفاسير اوّليّه اماميّه‏ - صفحه 21

عنده في ذلك شكّ لأنّ فضل على عليه السلام من فضله الذى فضل على الخلق اجمعين. و لأجل ذلك قال صلى اللَّه عليه و آله: «يا على ما عرف اللَّه إِلاَّ أنا و أنت و لا عرفنى إِلاَّ اللَّه و أنت و لا عرفك إِلاَّ اللَّه و أنا» يعنى حقيقة المعرفة. و فضل كل منهما على قدر معرفته باللَّه الذى لا يعرف و لا يعلم فضلهما إِلاَّ هو سبحانه و تعالى. و من يكن هذا قوله، كيف يكون عنده في فضله شكٌ؟ و إنما قال هذا القول للشاكّ من أمّته فى فضل على عليه السلام لينتبه الغافل و يقول: «إذا كان هذا قول اللَّه عزوجل لِنَبِيّه - و هو غير شاك في فضل وصيه - فكيف حال الشاك؟» نعوذ باللَّه منه و من الشيطان الرجيم. و من اجل ذلك قال ابوعبداللَّه عليه السلام: «ما شكّ رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و لا سأل» أي الأنبياء عليهم السلام. ۱
اين مانند آن سخن خداى تعالى است كه مى‏فرمايد: «و از رسولانى كه قبل از تو فرستاديم سؤال كن، آيا براى آنها غير از رحمن، خداى ديگرى براى پرستش قرار داديم؟» و عبارت «عرض في قلب رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله» يعنى عظمت وحى الاهى درباره على عليه السلام در نفس ايشان خطور كرد و هيچ شكّى هم نسبت به آن نداشت، زيرا فضل على عليه السلام نيز همانند پيامبر، برترى بر كلّ مخلوقات بود. به همين دليل پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرموده است: «يا على خدا را جز من و تو، كسى (آنچنان كه بايد) نشناخت، و مرا كسى جز تو و خدا نشناخت و تو را كسى جز من و خدا نشناخت» يعنى معرفت حقيقى پيدا نكرد؛ و فضل هر كدام به اندازه معرفت آنها به خدايى است كه جز او، آن دو ذات مقدّس را نشناسد و فضل آنها را نداند. و كسى كه سخن او در مورد على عليه السلام چنين باشد، چگونه مى‏تواند در آن شكّ كرده باشد؟ و اين سخن خداى تعالى كه «و ان كنت في شك» فقط خطاب به افرادى از امّت پيامبر است كه در فضل على عليه السلام شكّ دارند و (خدا آنها را امر به سؤال از اهل كتاب نموده) تا آنكه غافل است از (خواب غفلت) برخاسته و بگويد: «اگر خداوند به نبىّ خود - كه هيچ شكّى در فضل وصىّ خودش ندارد - اينگونه

1.استرآبادى، ۲۲۷-۲۲۶

صفحه از 40