آسمانى و الاهى برخوردار است، در حالى كه تصوّر ذرّهاى از آن در مورد افراد عادى، منقصتى آشكار براى آنان به شمار مىآيد؟ لذا مطابق معيارهاى شناخت احاديث صحيح از سقيم، اگر حديثى با قرآن تعارض داشته باشد، آن را رها كرده و به آن استناد نمىكنيم. در اين حديث به صراحت از حسادت سخن نرفته، امّا بر فرض كه چنين بود، به دليل تعارض آن با آيات قرآن قابل اعتنا نمىبود.
3- تحريف
براشر در گفتار خود، اين شبهه را القاء مىكند كه اماميه در طى زمان به تحريف و دستكارى متون اصلى خود پرداخته و آنها را با معتقدات خويش همسو كردهاند. وى بر اين باور است كه مقايسه متن روايات ذيل آيه 94 سوره يونس در سه تفسير قمى، فرات و عياشى، نشان از آن دارد كه تمامى اين روايات، از يك روايت واحد اخذ شدهاند و هر مفسّر به طرزى متفاوت آن را دستكارى كرده است. به ادّعاى وى، عياشى و فرات با اصلاح اين روايت سعى كردهاند تا مشكلات آن را برطرف كرده و جلوهاى مشروع به آن ببخشند، درحالى كه قمى از اصلاح و سانسور كردن آن چشم پوشيده است. ممكن است وجود اين روايات در تفسير قمى، نشاندهنده اين موضوع باشد كه اين روايت، حداقل در برههاى از زمان در برخى محافل شيعه قابل قبول بوده است. ۱ به نظر براشر، قسمت پايانى روايت كه: «قسم به خدا پيامبر نه پرسيد و نه شكّ كرد» تلاشى است كه بعدها براى همسو كردن اين روايت با عقيده متداول اماميه صورت گرفته و به آن افزوده شده است. ۲
پاسخ:
وجود روايات مشابه در كتب اهل سنّت
دليل اصلى مدّعاى براشر كه شيعيان، اين روايت را در طول زمان دستكارى كردهاند، بخش انتهايى روايت يعنى سخن امام صادق عليه السلام است كه فرمودهاند: «واللَّه ما شكّ و ما سأل»، حال آنكه مشابه اين بخش از روايت در كتب اهل سنت هم