هم شخص ديگرى بدانيم؟
موسى گويد: من اين سؤال را با برادرم امام هادى عليه السلام در ميان گذاشتم. فرمود: مخاطب اين آيه پيامبر است، ولى آن حضرت در وحى الاهى ترديد نداشت، بلكه جاهلان مىگفتند: چگونه است كه خدا ملكى را به عنوان پيامبر براى ما نمىفرستد تا همانند ما، نيازى به آب و غدا و رفتن به كوچه و بازار نداشته باشد؟ اينجا است كه خداوند اين آيه را بر پيامبر نازل فرمود تا آن حضرت در حضور آن جاهلان، از اهل كتاب در اين خصوص بپرسد كه آيا در امم گذشته سابقه داشته است كه خداوند، پيامبرى از جنس ملائكه با ويژگىهاى مذكور براى بشر بفرستد تا براى تو نيز الگو باشند؟
لذا خداوند فرمود: «فان كنت في شك» در حالى كه شكّى در كار نبوده و اين سخن، تنها به منظور تفهيم به جاهلان بيان شده است. (اين سبك خطاب) همانند آيه مباهله است كه در آن به منظور رعايت جانب انصاف، از زبان پيامبر به مخاطبان گفته مىشود كه براى مباهله حاضر شوند تا لعنت خدا بر آنكه دروغ مىگويد قرار گيرد.
اين در حالى است كه اگر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مىفرمود: «بياييد مباهله كنيم تا لعنت خدا مشمول شما گردد»، آنها هرگز براى اين كار حاضر نمىشدند. خداوند به صدق پيامبرش آگاهى دارد، و مىداند كه او رسالتش را ادا مىكند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نيز به راستىِ خود و آنچه مىگويد، يقين دارد؛ ولى تنها به منظور رعايت جانب انصاف، اينگونه مورد خطاب قرار گرفته است.
حديث دوم
عن ابراهيمبن عمير رفعه إلى أحدهما في قول اللَّه عزوجل لنبيه صلى اللَّه عليه و آله(فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ)۱قال: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: لا أشكّ و لا أسأل.۲
از ابراهيمبن عمير مرفوعاً از يكى از صادقين (امام باقر يا امام صادق) عليهما السلام روايت شده كه در توضيح اين آيه فرمود: پيامبر بعد از اين آيه فرمود: نه شكّ مىكنم و نه سؤال مىپرسم.