جايگاه صحابه در تبيين قرآن : بررسى ده حديث‏ - صفحه 50

آگاه شد و علم پسينيان را فراگرفت. كتاب پيشينيان و كتاب پسينيان را خواند. دريايى تمام نشدنى بود.
گفتند: عمار ياسر چطور؟ گفت: فردى بود كه خداوند، ايمان را با گوشت، خون، استخوان مو و پوستش آميخته بود، لحظه‏اى از حق جدا نشد. تا زمانى كه زنده بود، در كنار حق بود و شايسته نيست كه آتش جهنم چيزى از او را دربرگيرد.
گفتند: در مورد خودت براى ما سخن بگوى. گفت: صبر كنيد، خدا ما را بازداشته از اينكه خود را پاك و منزّه بدانيم. شخص گفت: امّا خداى متعال مى‏فرمايد: (و امّا بنعمةِ ربّك فَحَدّث) «نعمت پروردگارت را بازگوى.» ايشان گفت: من درباره نعمت پروردگارم سخن مى‏گويم، هنگامى كه (از پيامبر) مى‏پرسيدم، پاسخ مى‏شنيدم و وقتى ساكت مى‏شدم، برايم سخن گفته مى‏شد (پيامبر برايم سخن مى‏گفت). پس درون من علم فراوان و زيادى جمع گشته است. ۱

نقد و بررسى‏

در اين روايت،تأملاتى وجود دارد.
3-1- از اين روايت، عصمت صحابيانِ ياد شده به دست نمى‏آيد، چه رسد به غير ايشان كه سخنى از آنان نيست. نهايت دلالت اين روايت، فهم صحابه و نقل روايت از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است. اين مطلب ارتباطى با حجّيّت سخنانشان به عنوان اتّصال به مصدر وحى ندارد.
3-2- مؤلّف محترم، قسمتى از حديث را كه با پيشداورى ايشان مناسب نبوده حذف كرده است. براساس منبع فوق، در حديث اميرالمؤمنين عليه السلام آمده است كه گفتند: درباره حذيفه چطور؟ اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخ داد: «او نامهاى منافقان را مى‏دانست - يا تعليم مى‏داد - و درباره دشوارى‏ها مى‏پرسيد تا دانا شود.» ۲

1.التفسير الاثرى: ۱۰۲

2.علم - او علّم - اسماء المنافقين‏

صفحه از 72