جايگاه صحابه در تبيين قرآن : بررسى ده حديث‏ - صفحه 60

درباره اين روايت مى‏گوييم كه سند آن ضعيف است، زيرا ابوالفضل‏بن كريدى و احمدبن محمّدبن عتبه، مجهول‏اند و شرح حالى براى آنها در جوامع رجالى شيعه و سنى ذكر نشده است.
5-5- شهيد نوراللَّه شوشترى اين روايت و روايات ديگرى از ابن‏حجر را در اين باب نقل نموده است. سپس به آنها پاسخ داده، به گونه‏اى كه راه را بر هر عذر و بهانه‏اى ببندد. اينك به متن كلام او بنگريد:
«(ابن‏حجر گويد:) از محمد باقر حديث رسيده كه فرمود: بنى‏فاطمه (رضى‏اللَّه عنهم) اجماع كرده‏اند كه بهترين سخنى را كه مى‏شود گفت، درباره‏ى شيخين بگويند.
من (نوراللَّه شوشترى) در پاسخ مى‏گويم: آنچه در اين باب، از بزرگان اهل بيت نقل كرده، (بيهوده است مانند) ادّعاى زنده كردن مرده يا روشنى بخشيدن به چراغش بدون روغن مى‏ماند كه يا بهتانى ناشى از تعصب است يا اينكه بر مبناى تقيّه از امام معصوم عليهم السلام صادر شده است، چنان‏كه به يارى خداوند به زودى آشكار خواهيم نمود.
ظاهراً اين استاد نادان و ياران دروغ پردازش، به خاطر حمايت مذهبشان، پنداشته‏اند كه اگر خبرى دروغين را جعل كنند كه اسنادش به مولايمان امام باقر و امام صادق و يا به عبداللَّه المحض و پسرش نفس زكيه منتهى شود، شيعه به محض شنيدن و خواندن آن گمراه مى‏شود و به صدق و درستى آن حكم مى‏كنند و رجال اسنادش را مى‏ستايند، اگرچه گناهكار باشند، آنگاه در تنگناى سكوت مى‏افتند و برايشان تحميل شرم‏آورى به بار مى‏آورد.
و اين جهالتى است كه بر مردم مخفى نمى‏ماند و كوته فكرى است كه فقط از چنين كسى سرمى‏زند.
اى مگس عرصه سيمرغ نه جولانگهِ توست‏عِرض خود مى‏برى و زحمت ما مى‏دارى۱
قاضى نوراللَّه مى‏افزايد: اين سخن كه «بنى‏فاطمه اجماع كرده‏اند»، مى‏رساند كه اين كلام را براى دفع ضررى ذكر كرده كه به آنان روى مى‏آورد به اين دليل كه آنها متّهم‏اند كه در باره شيخين بهترين سخن را نمى‏گويند. و اگر مطالب يادشده را درنظر نگيريم، بى‏مناسبت نبود كه در مقام تأكيد (بر سخنش) بگويد: «بنى‏هاشم اجماع كرده‏اند.» تا اين سخن، شامل بقيه ذُريّه على عليه السلام شود، اعمّ از آن كه فاطمى باشد و يا غير از آنان يعنى آل عباس و عقيل و جعفر و مانند آنها.
علاوه بر اين بايد افزود: ما علم قطعى داريم بر اينكه اجماع بنى‏فاطمه آن است كه درباره‏احدى از مسلمانان جز به نيكويى سخن نگويند، پس تخصيص شيخين از ميان تمام مسلمانان، و آنگاه در ميان صحابه و سپس در ميان خلفاى چهارگانه چه وجهى دارد كه در اين ميان، فقط شيخين مطرح شوند؟ اگر پرداختن به تهمت در شأن مسلمانان و هويدا ساختن ترس و تقيّه از طرف شيخين نبود كه به عيب‏جويى از شيخين و بدگويى به آنها نمى‏پرداختند، چرا اين تخصيص مطرح شود؟
بايد بگوييم كه هيچ شكّ و ترديدى نيست كه بهترين گفتار در شأن شيخين، بيان بعضى از كردارهاى ناپسند آنهاست كه متواتر و متداول به زبان شيعيان و غيرشيعيان است... پس روايت ذكر شده به نفع ماست نه به ضرر ما. ۲
در سخن اين شهيد كه خودش را در راه دفاع از حريم ولايت مولايمان اميرالمؤمنان فدا كرد، پند وتذكرى است براى كسى كه گوش دل به كلام حق فرادهد و به حقائقش توجّه كند، در حالى كه گواه باشد.» ۳

1.قاضى نوراللَّه در اينجا آورده: «أطرق كرى، أطرق كرى، انّ النعامة فى الورى.» اين جمله، ضرب المثلى است به اين مضمون كه: «اى كوته‏نظر! ساكت باش، تو كجا و گفت و گو در باب اين موضوع كجا؟» چون بيت حافظ را نزديك به اين مضمون يافتيم، همان را آورديم. مترجم)

2.الصوارم المهرقه، ۲۳۹

3.اشاره به آيه ۳۷ سوره ق.

صفحه از 72