كسى كه اين سوره را مىخواند، چه در قرن هفتم ميلادى در عربستان و چه اكنون در قرن 21 و بعد از گذر هزاران سال، مىتواند نيروى طبيعى و ارزيابىكننده آن را دريابد كه قابليت مصداق به هر زمان و هر مكان و هر فرهنگى را دارد.
نتيجه
مىتوان ابراز كرد كه شاخصهاى قرآنى در ارزيابى، توان توجيه منطقى دارند، به اين معنا كه قادرند براساس اصول برترى و ارزشمندترى توضيح داده شوند، اگرچه در درون مرزهاى خاصّ و تعريفشده توحيد بايد گام بردارند.
قرآن به ارائه استاندارد فكرى قابل اتكايى از مجموعه قوانينى خاص (به عنوان توصيفى و يا محض) مىپردازد. اين قوانين ميان حق با ناحق و درست با نادرست تمايز مىدهد. معناى كاركردىِ تمامى واژگان - كه ارزشگذارىكننده منفى و مثبت است - البتّه از زمانى به زمانى و جامعهاى به جامعهاى تفاوت مىكند. امّا مفهوم ذاتى و ريشهاى و روح آنها همواره ثابت است. و در نهايت، رستگارى در اعمال صحيح و خوبيها نهفته است. البتّه اين اعمال صالح بايد در بسته اعتقاد و ايمان به خدا انجام گيرد. و اين ايمان، وراى مذاهب و انديشههاى گروهى و حزبى است.