انسان در عالم ذرّ آراء و اقوال دانشمندان قرن 15 - صفحه 91

يعنى اصلاب برگردانيد، و همه در صلب آدم گرد آمدند، در حالتى كه آن جان و آن معرفت به ربوبيّت را دارا بودند، هرچند خصوصيات ديگر آن عالم را - يعنى عالم ذرّ و اشهاد را - فراموش كردند، و هم چنان در اصلاب مى‏گردند تا خداوند اجازه خروج به دنيا را به ايشان بدهد. در اين زمان به دنيا مى‏آيند، در حالتى كه آن معرفت به ربوبيّت را - كه در خلقت نخستين به دست آورده بودند - همراه دارند. لذا با مشاهده احتياج ذاتى خود، حكم مى‏كنند به اينكه محتاج ربّ و مالك و مدبّرى هستند كه امور آنان را اداره مى‏كند.
1-2- ايشان پس از بيان اين قول، تصريح مى‏كند كه اين معنا خلاف درك و فهم ضرورى بشر است و قرآن و حديث هم بدون هيچ ترديدى آن را نفى مى‏كند.
و هو ممّا يدفعه الضرورة و ينفيه القرآن و الحديث بلاريب. ۱
به عقيده ايشان، ممكن نيست كه همه اين ذرّات در نطفه حضرت آدم عليه السلام گرد آمده باشند و هر يك از آنها جزئى در آن نطفه داشته باشند و هر فرد از انسان‏ها در اينجا عيناً همان جزئى باشد كه در آنجا بود و درك و عقل و قلب و گوش و چشمش نيز همان باشد.
1-3- پس از بيان اين استبعاد، مى‏نويسد:
و قد صحّ بالحجّة القاطعة من طريق العقل والنقل أنّ إنسانيّة الإنسان بنفسه - الّتي هي أمر وراء المادّة - حادث بحدوث هذا البدن الدنيوى. ۲
به حجّت قطعىِ عقلى و نقلى ثابت شده است كه انسانيّت انسان، به روح مجرّد اوست كه به حدوث اين بدن دنيوى حادث مى‏شود.
در اين عبارت، سه مدّعا وجود دارد: اول: تجرّد روح. دوم: جسمانيّة الحدوث بودن آن. سوم اينكه حقيقت انسانيت انسان، همان روح اوست. در حالى كه:
اوّلاً هيچ كدام از اين سه مدّعا، بديهى و ضرورى نيستند. پس هرگز نمى‏توان قول مخالف با اين امور را، با حكم به عدم بداهت، نفى كرد.

1.۸: همان‏

2.همان‏

صفحه از 109