اينجا محلّ بررسى دقيق و منتقدانه اين حديث نيست، امّا تنها به گوشهاى از سابقه تاريخى آن اشاره مىنماييم.
آغاز فعاليّت سياسى بنوالحسن را مىتوان از سال 745/126 دانست، بعد از آنكه وليدبن يزيدبن عبدالملك (743/125 حكومت - 707/88) در شورشى كشته شد. در اين هنگام، مردم شام در ميان خود شروع به نزاع كردند. در همان سال، گروهى از سران معتزله، ازجمله واصلبن عطا (748/131 - 700/80) و عمروبن عبيد (761/144 - 699/80) بنيانگذار معتزله در موسم حج به مكه آمد و تصميم گرفت كه بايد با محمّدبن عبداللَّهبن الحسن بيعت كند. آنها به دنبال امام صادق عليه السلام رفتند تا او را بر آن دارند كه به حمايت از آنان برخيزد. امام با آنان در مورد انگيزههاىشان به بحث پرداخت، ديدگاه آنها را در مورد خلافت مورد انتقاد قرار داد و نپذيرفت كه هيچ نقشى در برنامه آنها داشته باشد. ۱
در بازگشت آنان از حج، اكثريت بنوهاشم (فرزندان ابوطالب، كه شامل فرزندان امام حسن و امام حسين عليهما السلام و فرزندان جعفربن ابىطالب و همچنين فرزندان عباسبن عبدالمطلب مىشدند) در ابواء با گروه معتزله توقف كردند. مكان توقف بين مكه و مدينه يعنى ابواء، محلّ دفن مادر پيامبر بود. آنها جمعى را گرد آوردند، و خواستند با محمد بيعت كنند. تمام قوم بنوهاشم به عبداللَّه پدر محمد الحسنى توصيه كردند كه به دنبال امام صادق عليه السلام بفرستد، امام صادق در همان زمان درحال بازگشت به مدينه بود. عبداللَّه گفت كه آنها هيچ نيازى به امام جعفر صادق ندارند و او تنها برنامهها و نقشههاى آنها را خراب خواهد كرد. امّا ديگران همچنان با آغاز اين حركت بدون او مخالف بودند. بنابراين به دنبال امام صادق عليه السلام فرستادند و او به نزد جمع آورده شد.
1.كافى، ج ۵، ص ۲۷-۲۳؛ التهذيب، ج ۶، ص ۱۵۱-۱۴۸؛ احتجاج، ج ۲، ص ۱۲۲-۱۱۸؛ البحار، ج ۴۷، ص ۲۱۶-۲۱۳ و ج ۱۰۰، ص ۲۱-۱۸