علاوه بر آن، ابوالفرج اصفهانى نظرامام صادق عليه السلام را نيز - در هنگامى كه به نقل «سند» خويش از غيسةبن بِجاد العابد» مىپردازد - ارائه كرده است: «هنگامىكه جعفربن محمّد، محمّدبن عبداللَّهبن الحسن را مىديد، چشمانش پر از اشك مىشد و مىگفت: او چقدر براى من عزيز است. مردم مىگويند كه مهدى است، امّا او كشته خواهد شد. در كتاب پدرش، كتاب على، (رجوع به فصل 40 ۱ و نكته ذيل آن) او به عنوان يكى از خلفاى اين جماعت ذكر نشده است.» ۲
در 28 جمادىالثانى سال 145، مصادف با 23 سپتامبر 762، محمد الحسنى در مدينه به شورش برخاست. لشكر منصور، تحت فرماندهى برادرزاده / خواهرزاده او، عيسىبن موسى، در تاريخ 14 رمضان / 6 دسامبر به محاصره شهر پرداخت و جنگ درگرفت.
محمّد، يا در همان روز و يا فرداى آن روز در احجار الزيت كشته شد. ۳ برادرش، ابراهيم (763/145 - 713/97) در اوّل رمضان / 22 نوامبر همان سال در بصره به شورش برخاست و در 25 ذوالقعده 145 / 14 فوريه 763 كشته شد. در سال 758/140، منصور به حج رفت و مدينه را زيارت كرد. وى دستور داد كه عبداللَّهبن الحسن دستگير شود، دستانش را دستبند زدند و به پايش زنجير افكندند. همينطور دستور داد كه همه دودمان بنوالحسن دستگير شوند و همراه عبداللَّه توقيف شوند. آنها در آنجا تا سال 762/144 باقى ماندند، يعنى تا زمانى كه منصور مجدداً به حج رفت. منصور به حاكم مدينه دستور داد كه آنها را به ربذه ببرند و بدين ترتيب در آنجا ماندگار شدند. منصور آنها را ملاقات كرد و به آنها توهين نمود، دستور داد آنها را به هاشميه ببرند، كه در آن زمان پايتخت او بود. (رجوع شود به پاورقى حديث 864)
1.مراد، «باب فيه ذكر الصحيفة و الجفرو الجامعة و مصحف فاطمة» است. (ويراستار)
2.مقاتل، ص ۲۰۸
3.مقاتل، ص ۲۷۲؛ الطبرى، ج ۳، ص ۲۴۸؛ ابنالاثير، ج ۵، ص ۵۵۴؛ ابنكثير، ج ۱۰، ص ۸۹ و...