درآورد. ابراهيم بن عبداللَّه در بصره شورش كرد. هنگامى كه او را نزد المنصور در ربذه آوردند، منصور، دخترش را متهم به خيانت كرد و سپس او را به يك ستون پرتاب كرد و جمجمهاش شكسته شد پس وى را كامل عريان ساخت و 150 بار شلاق زد آنچنان كه يكى از چشمانش از حدقه درآمد. ۱هنگامى كه اخبار شكست شورش محمد الحسنى به المنصور در هاشميه رسيد، دستور داد كه او را سر بزنند و سرش را به همراه گروهى كه قسم بخورند كه اين سر، سر محمدبن عبداللَّه، فرزند فاطمه، دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله است، به خراسان فرستاد؛ زيرا حاكم المنصور در خراسان به او نوشته بود كه مردم خراسان منتظر ظهور (برخاستن) اين محمدبن عبداللَّه مىباشند. ۲
باقى زندانيان تا زمان مرگ منصور در 775/158 در حبس باقى ماندند، تا آنكه خليفه بعدى، المهدى، دستور آزادى آنها را داد.
* ص 609 - همان باب، ح 18، ذيل «المقتول بفخّ»:
ابوعبداللَّه الحسينبن علىبن الحسنبن (امام) الحسنبن علىبن ابىطالب (786/169 - 746/128) در قيام بنوالحسن نقش داشت.
بعد از آن، او قيامى عليه خليفه عباسى موسىالهادى، در سال 786/169، به راه انداخت و مدينه را گرفت. امّا ناگزير به فرار به مكه شد. خارج از مكه، در فخّ، كه اكنون خودش تبديل به يك شهر شده، با لشكر عباسى روبرو شد و به همراه بيشتر پيروانش كشته شد. او به نام شهيد فخّ نيز مشهور مىباشد. ۳
1.مقاتل ص ۲۲۲-۲۲۰؛ الطبرى، ج ۳، ص ۱۷۹-۱۷۵؛ ابنالاثير، ج ۵، ص ۲۲۵-۲۲۴؛ ابنكثير، ج ۱۰، ص ۸۲-۸۱؛ ابنخلدون، ج ۳، ص ۱۸۹
2.مقاتل ص ۲۰۴-۲۰۲، ۲۲۶ و ۲۲۲-۲۲۰ و ۲۱۸؛ الطبرى، ج ۳، ص ۱۸۴-۱۸۳؛ ابنالاثير، ج ۵، ص ۵۲۶؛ ابنالكثير، ج ۱۰، ص ۸۲؛ تاريخ بغداد، ج ۵، ص ۳۸۸-۳۸۷؛ ابنخلدون، ج ۳، ص ۱۸۹
3.رجوع شود: مقاتل، ص ۴۵۵-۴۳۱؛ الطبرى، ج ۳، ص ۵۶۸-۵۵۱