1. قريشيان در فهم كلمات و الفاظ قرآن، دچار اختلافنظر بوده و ناگزير بودند در توضيح آنها به ديگران مراجعه كنند. اگر قرآن به لهجه قريش نازل شده بود، اختلافنظرِ مذكور در فهم كلمات قرآن، پديد نمىآمد.
2. اگر قرآن به لهجه قريش نازل شده بود، چرا مفسران و بهويژه ابنعباس، در تفسير قرآن و توضيح الفاظ آن به اشعار و سخن عرب استشهاد مىكردند؟ درحالى كه سخنان و اشعارِ مورد استشهادِ آنها از تعبيرات و سخنان افراد قبيله قريش نبوده است.
3. طرفداران نزول قرآن به لهجه قريش، با استناد به آيه (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ)؛ و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم، تا [ حقايق را] براى آنان بيان كند.۱؛ گفتهاند رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از قبيله قريش بوده و آن حضرت و نيز قبيله قريش در مكّه بهسر مىبردند. بنابراين، بايد قرآن به زبان قبيله پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله نازل شده باشد تا بتواند حجتِ بر آنها باشد. در پاسخ به اين استدلال گفته مىشود، اگر منظور از واژه «قَوْم» در آيه مذكور، فقط قبيله قريش باشد، بايد خداوند در جاى ديگر يادآور شود كه قرآن به لغت و لهجه قريش نازل گرديده است تا مفهوم آيه براى همه روشن گردد و حال آن كه خداوند قرآن را با تعبير (بِلِسانٍ عَرَبِىّ)۲؛ وصف كرده است و اين تعبير عام و مجمل است و شامل تمام لهجههاى قبايل مختلف عرب مىگردد.
4. طرفداران نزول قرآن به لهجه قريش، استدلال كردند كه قريش، فصيحترين و بليغترين قبايل عرب بوده است؛ چون قريشيان در موسمهاى خاصى كه قبايل ديگر عرب هر سال به مكّه مىآمدند سخنانى از آنان مىشنيدند و از ميان سخنان آنها، شيواترين الفاظ و واژهها و تعبيرات را انتخاب مىكردند و آنچه را كه گزين كردند، براى آنها فطرى گشت تا جايى كه داراى فصيحترين لهجهها شدند. پس قرآن كه فصيحترين و بليغترين كلام است، به فصيحترين لهجهها كه لهجه قريش است، نازل شده است. در پاسخ به اين استدلال گفته مىشود: اگر مطلب اينگونه باشد كه طرفداران نزول قرآن به لهجه قريش مطرح ساختند، پس چرا دانشمندان لغت، خود را به