نگاهى به تاريخ قرآن‏ - صفحه 19

يزيدبن معاويه‏۱ در زمان وليدبن عُقْبه، در مسجد بود و در ميان جمعى كه حذيفه نيز حضور داشت، يكى از افراد حكومت، بانگ برداشت: «آنان كه طرف‏دار قرائت ابوموسى هستند به نزديك باب‏الكنده بروند. پيروان قرائت عبداللَّه [ بن مسعود] به گوشه‏اى بروند كه به خانه او نزديك‏تر است.» قرائت آنها از آيه 196 سوره بقره با هم هماهنگ نبود. يك گروه مى‏خواندند: (أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ). گروه ديگر تلاوت مى‏كردند. (أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلْكَعْبَةِ). حذيفه سخت برآشفت و با چشمانى برافروخته، برخاست و با وجودى كه در مسجد بود پيراهنش را به دور كمر انداخت. اين حادثه در زمان خلافت عثمان روى داد. حذيفه فرياد زد: «آيا كسى به حضور اميرمؤمنان مى‏رود يا اين كه خودم بروم؟» اين همان چيزى است كه در اديان پيشين اتفاق افتاده است. سپس آرام شد، بر زمين نشت و گفت:
خداوند حضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله را فرستاد و او با پيش‏قراولان، به جنگ شكست‏خوردگان رفت تا اين كه خداوند دينش را پيروز گردانيد. خداوند پيامبر خود و اسلام را برترى بخشيد و پس از او [ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله‏] ابوبكر را براى خلافت تا زمانى كه مى‏خواست، برگزيد و موجب گرديد تا او و اسلام به سرعت گام‏هايى بردارند. سپس عمر را برگزيد و او در مركز اسلام بر [ تخت خلافت‏] جلوس كرد. اسلام به سرعت گسترش يافت. سپس خداوند عثمان را برگزيد. سوگند به خداوند! اسلام هنوز در حال گسترش است به‏گونه‏اى كه به‏زودى، شما جانشين اديان ديگر خواهيد شد ۲.
نتيجه‏اى كه اين روايات ما را به استنباط آن مى‏خوانند، آن است كه از فرقه‏فرقه‏شدن اسلام به گروه‏هاى درگير با يكديگر، به‏خاطر اختلاف در قرائت

1.يزيدبن معاويه نخعى كوفى عابد از اشراف و چابك‏سواران نامى عرب در صدر اسلام بود. وى از طرف‏داران عبداللَّه‏بن مسعود به‏شمار مى‏رود. يزيد بن معاويه در جنگ بلنجر شركت كرده و با سپاه ترك و خزر جنگ شديدى نمود. سنگى از باروى بلنجر بر سر او خورد و او را به سال ۳۲ هجرى از پاى درآورد. (زركلى، الأعلام، ج‏۸، ص‏۱۸۸ - ۱۸۹؛ ابن حجر عسقلانى، تهذيب‏التهذيب، ج ۱۱، ص‏۳۱۳).

2.ابن ابى‏داود، كتاب‏المصاحف، ص‏۱۱

صفحه از 53