نگاهى به تاريخ قرآن‏ - صفحه 29

از او مى‏خواستم بيفزايد و او اضافه مى‏كرد تا به هفت حرف رسيد.» ۱؛
2. ابىّ مى‏گويد: «من در مسجد بودم. مردى وارد مسجد شد و به نماز ايستاد و نماز را به قرائتى خواند كه من آن قرائت را نپسنديدم، سپس مرد ديگرى وارد گرديد و به قرائتى كه غير از قرائت اولى بود نماز را به‏جاى آورد. پس هر سه با هم به محضر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله وارد شديم. ابىّ مى‏گويد: من به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله عرض كردم: يا رسول‏اللَّه! اين مرد وارد شد و نمازش را به قرائتى غير از قرائت اوّلى خواند. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله دستور داد هر دوى آنان همان‏طور كه خوانده بودند، قرائت كنند و پس از آن كه هر دو قرائت خود را خواندند، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله هر دوى آنان را ستود. اين پاسخ موجب شد من دچار تزلزل و ترديد و تكذيب شوم؛ ولى نه همانند تكذيب دوران جاهليت. وقتى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ناراحتى مرا ديد بر سينه‏ام زد كه از خجلت، عرق سراپاى وجودم را فرا گرفت و گويا از شدّت ترس، خدا را (با چشم دل) ديدم. سپس فرمود: ابىّ! به من فرمان داده شده كه قرآن را به يك حرف بخوانم. درخواست كردم كه بر امتم آسان گرفته شود. دفعه دوم نيز همان دستور تكرار شد. من درخواست نمودم بر امتم آسان گرفته شود. نوبت سوم به من فرمان داده شد كه قرآن را به هفت حرف بخوانم.» ۲؛
3. ابىّ نقل مى‏كند: «به مسجد وارد شدم، شنيدم مردى قرآن مى‏خواند، از او پرسيدم چه كسى به تو قرآن آموخت؟ پاسخ داد: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله. او را به محضر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بردم و عرض كردم: از اين مرد بخواه قرآن بخواند. او قرائت كرد. آن حضرت فرمود: آفرين بر تو! گفتم: يا رسول‏اللَّه! قرائت را به من چنين و چنان آموختى. فرمود: بر تو هم آفرين باد! عرض كردم: يا رسول‏اللَّه! با اين كه قرائت‏هاى ما دو نفر يكسان نبود، به هر دوى ما مى‏فرمايى: آفرين بر تو، آفرين بر تو؟ آن‏گاه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دست خويش را به سينه من زد و فرمود: خداوندا! شك و ترديد را از دل ابىّ برطرف ساز. ابىّ

1.نيسابورى، الجامع‏الصحيح، ج ۶، ص ۱۰۱؛ بخارى، صحيح‏البخارى، ج ۴، ص ۵۵۵؛ طبرى، جامع‏البيان، ج ۱، ص ۲۷

2.نيسابورى، الجامع‏الصحيح، ج‏۶، ص‏۱۰۱ - ۱۰۳؛ طبرى، جامع‏البيان، ج‏۱، ص‏۳۲

صفحه از 53