دروغ محض و كذب صريح است، و نمىتوان آن را به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نسبت داد؛ زيرا ما مىبينيم كه مسلمانان پس از دوران عثمان با آن همه اختلاف نژادى و زبانهاى گوناگونى كه داشتند، توانستند قرآن را به يك حرف بخوانند؛ پس چگونه مىتوان ادّعا كرد كه در زمان خود پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله با اين كه امّت اسلامى از عربهاى فصيح بودند، يك نوع قرائت براى آنان مشكل و سخت بوده است. ۱؛ اگر امكان كتابت، زمينه را براى قرائت يكسان در عهد عثمان فراهم ساخت - آنطور كه طحاوى، طبرى و ديگران گفتهاند - همين امكان در زمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فراهم بود و در اين مدّت اتّفاق مهمّى رخ نداده و وضع كتابت و غير آن چندان تغييرى نكرده بود. ۲؛
هفت. عثمان مسلمانان را به تبعيت از قرائت واحد وادار كرد و بزرگان صحابه نظير حضرت على عليه السلام اين اقدام وى را تأييد كردند. حال اگر واقعاً قرآن به حروف هفتگانه نازل شده بود، جاى آن داشت كه صحابيان بزرگى چون على عليه السلام با استدلال به روايات نزول قرآن به حروف هفتگانه، بر اقدام عثمان اعتراض كنند. همين كه آنان چنين نكردند، خود مؤيد عدم صحت نزول قرآن به حروف هفتگانه است. ۳؛
هشت. افزون بر اشكالات گذشته، اصولاً نازلشدن قرآن به حروف هفتگانه، هيچ معناى معقول و محصّلى ندارد و كسى كه در اين روايات دقّت كند معناى صحيحى به دست نخواهد آورد. ۴.
قرائتهاى مختلف با خود، تأييد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله (و تأييد الاهى) دارند. تفاوتهاى گويشى، مهم نيستند؛ بلكه اين معنا است كه در درجه اول اهميت قرار دارد. تمام قرائتهاى مختلف به يك اندازه، معتبرند. آنها به موازات هم وحى مىشدند. اختلافات، ظاهراً تنها در بهرهگيرى از اين مترادف، بهجاى آن مترادف بوده است. قرائتهاى مختلف نبايد تعجب يا ترسى را سبب شوند يا قيل و قال و احساس شرمى را پديد آورند؛ زيرا همه آنها معتبرند، از روزگار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رسيدهاند و با خود،
1.خويى، البيان، ص۱۹۸ - ۱۹۹
2.عاملى، حقائق هامة، ص۱۸۲
3.همان، ص۱۸۱
4.خويى، البيان، ص۱۹۵ - مترجم