نگاهى به تاريخ قرآن‏ - صفحه 38

قرآن به هفت لهجه نازل شده كه يكى از آنها لهجه هذيل بود، ديگر جاى آن نداشت كه عمر عبداللَّه را از تعليم قرآن به لهجه هذيل منع كند. بنابراين اقدام عمر به شرح يادشده خود دليل عدم صحت نظريه مذكور است.
2. نظريه لهجه‏هاى هفت‏گانه، با آن‏چه از عثمان نقل شده منافات دارد؛ زيرا او به گروه سه‏نفرى از قريش كه براى كتابت قرآن برگزيده بود، دستور داد اگر در قرائت قرآن ميان شما و زيد بن ثابت اختلافى رخ داد آن را به لهجه قريش بنويسيد، چون كه قرآن به لهجه قريش نازل شده است.

3. نظريه لهجه‏هاى هفت‏گانه با مضمون اين روايت مخالفت دارد كه عمر و هشام‏بن حكيم در قرائت سوره فرقان با هم مشاجره كردند. هشام در محضر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آن سوره را به قرائتى خواند؛ آن حضرت فرمود: چنين نازل شده است. پس از او، عمر با قرائت ديگرى خواند، باز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: چنين نازل شده است. سپس آن حضرت فرمود: اين قرآن به هفت حرف نازل گشته است. در صورتى كه مى‏دانيم عمر و هشام هر دو از قبيله قريش بودند و قرآن را به لهجه قريش مى‏خواندند و مى‏بايست قرائت آنان يك‏سان باشد و موجب و علتى براى اختلاف آنان در قرائت، از نظر لهجه قبيله‏اى وجود نداشت تا بتوانيم اختلاف در حروف را به اختلاف در لهجه‏هاى قبايل عرب تفسير كنيم. ۱.
تقسيم‏بندى ديگرى از اين لهجه‏ها وجود دارد كه به ابن‏عباس نسبت داده شده است. اين تقسيم‏بندى شامل پنج لهجه از هَوازن و دو لهجه قريش و خزاعه است ۲.
بنا بر نقلى، عبداللَّه [ بن مسعود]، به فردى غيرعرب اجازه داد تا واژه‏اى را جايگزين واژه ديگر كند؛ زيرا آن فرد نمى‏توانست به درستى واژه را تلفظ كند؛ اين ناتوانى از واج‏هاى نامأنوس عربى ناشى مى‏شد.
عبداللَّه [ بن مسعود] توضيح داد قرائت، در صورتى صحيح است كه در آن، آيه رحمت به آيه عذاب يا بالعكس تبديل نگردد و يا چيزى كه به كتاب خدا متعلق نيست، به آن اضافه نشود ۳.

1.خويى، البيان، ص‏۲۰۳ - مترجم‏

2.طبرى، جامع‏البيان، ج ۱، ص ۶۶

3.ابويوسف، كتاب‏الآثار، ص‏۴۴؛ سيوطى، الاتقان، ج‏۱، ص‏۴۷

صفحه از 53