عنصر اصلى مخلوقاتى همچون كهكشانها و كواكب، جن، ملائك و... است؟
در آيه دوم از «دابة» (جنبنده) سخن به ميان آمده است و «مِن» بر اساس گفته تمام مفسران «بعضيه» است. بعضى جنبندگان، خزندهاند؛ برخى بر دو پا راه مىروند و بعض ديگر چهارپايانند. روشن است كه اين سه، تنها محسوسترين موجودات روى زمين هستند نه همه مخلوقات عالم. زيرا حركت نيز مانند حيات در تمام مظاهر هستى سارى است. همه اجزاء عالم از حيث ساختار مولكولى خويش هر يك به نوعى جنبنده (متحرك به حركت ذاتى) محسوب مىشوند؛ زيرا حركت جزء لاينفك هر مولكول و بلكه هر اتم است. هر متحركى از وجود محركى حكايت مىكند و وجود بينهايت حركت در عالم هستى به گونهاى موزون و قانونمند گوياى هوشمندى و حكمت محرّك است و نشان از هدفمندى هستى دارد.
چنانكه ملاحظه شد تفسير «ماء» به آگاهى و شعور، نه تنها ممكن است، بلكه گاه ضرورى و منحصر به فرد مىنمايد. اين معنا در خصوص جنات بهشتيان نيز كاملاً با مفهوم خواهد بود. «جنات تجرى من تحتها الانهار» بهشتهايى كه بر آگاهى و شعور كسانى كه شايستگى رسيدن بدان را يافتهاند، استوار است. علاوه بر اينكه دوزخيان با افكار و اعمال جاهلانه، خود را از معرفتى كه بهشتيان حاصل كردهاند محروم ساختهاند. از اينرو مىفرمايد: «وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرينَ»۱«و اهل جهنم اهل بهشت را ندا زنند كه از آن آب يا از آن چيزها كه خدا روزيتان كرده براى ما بريزيد. گويند: خداوند آن را بر كافران حرام كرده است.»
در بهشت متّقين، نهرهايى از معارف ناب وصافى جريان دارد، معارفى كه دريافتكنندگان را سرمستى مىزايد و قوت مىافزايد. در مقابل، دوزخيان به درماندگى و خسران خويش واقف شده و طعم تلخ اين دريافت و درك اين خسارت آشكار، آتش حسرت به جانشان مىافكند و ايشان را مىگدازد. گويا جز خون دل خوردن و به خود پيچيدن چارهاى نيست. لذاست كه براى بهشت، از آب و شير و