قبلاً گذشت كه اين راوى پيوسته مشغول سبّ اميرالمومنين على عليه السلام بود و از رفيق او نقل شد كه: «از مصر تا مكّه با او هم كجاوه بودم و از مصر تا مكّه، كار حريز سبّ و لعن على عليه السلام بود.»
مزّى هم در جلد پنجم تهذيب الكمال، آورده است: «حريزبن عثمان هيچگاه داخل مسجد نمىشد، مگر اينكه 70 مرتبه على عليه السلام را سبّ مىكرد.» ۱و همچنين گذشت كه وى درباره حديث منزلت چه مىگفت، حديث منزلتى كه بخارى و مسلم در كتابهاى صحيح خود آن را ضبط كردهاند و ابنعبدالبر در استيعاب، در بخش مربوط به ترجمه اميرالمومنين عليه السلام درباره آن مىنويسد: «حديث منزلت از معتبرترين و صحيحترين احاديث مىباشد.»
مبدأ و منشأ اين توثيقها امام حنابله احمد است؛ در حالى كه وقتى ابنمعين از عبيداللَّهبن موسى حديث نقل كرد، احمدبن حنبل شخصى را نزد ابنمعين فرستاد كه به او بگويد: «برادرت احمد به تو سلام مىرساند و مىگويد: شنيدهام كه از عبيداللَّهبن موسى حديث نقل مىكنى، او به معاويه بد مىگفت! برادرت احمد از او تا حال حديثى نقل ننموده است.» ۲
امّا مزى در جلد پنجم تهذيب الكمال و خطيب بغدادى در جلد هشتم تاريخ بغداد از توثيق احمد پا را فراتر گذاشته و درباره حريز نوشتهاند: «ثقة ثقة ثقة.»
چگونه اين شخص كه دائماً بزرگ صحابى پيامبر، يعنى اميرالمؤمنين را سب مىكند و حتّى حديث ثابت را صد در صد وارونه جلوه مىدهد، ثقة ثقة ثقة مىشود؟!
با اين همه، ابنحجر در تهذيبالتهذيب، به نقل از رجالى متقدّم عامه علىبن مدينى گفته است: «عموم اصحاب ما (يعنى رجاليون عامه) حريز را توثيق نمودهاند.»
با دقّت در آنچه گذشت، معيار توثيق و تضعيفها روشن مىشود. جالب اين است كه ابنحجر در تهذيب التهذيب، امام رضا عليه السلام را توثيق ننموده، امّا در همان جلد