في كلّ منتدى و مجمع من دون أيّ وازع يزعهم... و لم يقيموا له أيّ وزن و هو نفس رسول...» ۱
همچنين ابنحجر در هدى السارى ۲وقتى اسم مروانبن حكم را مىآورد، او را به عنوان يكى از صحابه! معرّفى مىكند و تنزيهش مىنمايد. در صورتى كه مىدانيم مروان جزو صحابه نيست و هنگامىكه شيرخواره بود، به همراه پدرش به دستور پيغمبر خدا صلى اللَّه عليه و آله از مدينه تبعيد شد و او تا زمان خلافت عثمان حتّى يك روز هم مدينه را نديد. در ضمن، جالب است بدانيم كه مروان هم دائماً اميرالمومنين عليه السلام را سب مىنمود.
بايد پرسيد آيا ابنحجر، احاديث صحيح، ثابت و معتبر «من سبّ عليّاً فقد سبّني» را نديده است؟!
يا هتك حرمت و سبّ پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله براى ابنحجر آنقدرها هم اهمّيّت ندارد! چگونه است كه علماى عامّه، ادّعاى تبعيّت از دينى را دارند كه دشمنان پيامبرِ آن دين را توثيق مىكنند؟!
خالدبن مسلمه در عين اينكه اشعار مشتمل بر هجو پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله را نزد خلفاى بنىمروان مىخواند، توسّط رجاليون عامه توثيق شده و صاحب پنج كتاب از صحاح ششگانه از او حديث نقل كردهاند. ۳
و رجالى نامدار اهل سنّت (ابنمدينى) در رثاى او مىنويسد كه خالد «... قتل مظلوماً»! ۴
ب) ابنحجر در لسان الميزان ۵ خلفبن عامر و راوى ديگرى به نام محمّدبن اسحاقبن مهران را هم در نقل حديث «...عليّ حبيب اللَّه» تضعيف مىكند و مىنويسد: «اين حديث، موضوع و ساختگى است.» ۶
امّا هنگامى كه همين دو راوىِ ذكر شده و دو راوى تضعيفشده ديگر، حديثى
1.امينى، ج ۱۰، ص ۲۷۱
2.ابنحجر عسقلانى، هدى السارى، ص ۴۴۳
3.مظفّر، ج ۲، ص ۱۶-۱۷
4.مظفّر، ج ۲، ص ۱۷
5.عسقلانى، ج ۲، ص ۲۹۳، رقم ۳۱۷۷
6.ذهبى، لسان الميزان، ج ۵، ص ۸۱، رقم ۷۰۱۹