سست آورده]، رد كرده است.» ۱
همچنين ابنحجر هيتمى مىنويسد: ««إنّي تركت فيكم الثقلين» حديث صحيحى است و ابن جوزى عمل درستى انجام نداده كه آن را در كتاب العلل المتناهيه آورده است.» ۲
تضعيفهاى او به قدرى دور از عدل و انصاف و ميزان است كه نوه خود او هم آن تضعيفها او را رد كرده است. ۳
رجاليون معروف عامّه ازجمله ابنمعين، ابوحاتم و حتّى ذهبى، يحيى الحمانى را توثيق كردهاند و ذهبى نوشته است كه توثيق ابنمعين در حقّ يحيى الحمانى متواتر است. با اين وصف، چون اين راوى حديثى نقل مىكند كه به ضرر معاويه است، ابن جوزى او را تضعيف و آن حديث را ردّ مىكند. ۴
همچنين ابنجوزى حديثى را كه ابوذر در مورد اميرالمومنين عليه السلام نقل نموده تضعيف مىكند؛ چرا كه عبادبن يعقوب و علىبن هاشم در سندش هستند. امّا در مورد عبادبن يعقوب؛ ابنخزيمه از بزرگان عامه در موردش گفته است: «الثقة في روايته المتّهم في دينه ... : يعنى او در نقل حديث ثقه و مورد اعتماد است؛ امّا مذهبش با ما سازگار نيست.»
اين جمله ثقه و معتمد بودن قول عبادبن يعقوب را در ديدگاه ابنخزيمه مىرساند.
در موضوع واقعه عاشورا، ابنحجر هيتمى در صواعق، ص 220، به اينجا مىرسد كه علماى اهل سنّت درباره يزيد و عقيده به كفر او، متّحد القول نيستند؛ بلكه بعضيها او را به خاطر مطالبى كه سبط ابنجوزى و هم ديگران نوشتهاند۵ كافر دانستهاند.
1.هيتمى، ص ۱۵۰
2.همو، ص ۲۲۸
3.امينى، ج ۳، ص ۱۳۰
4.على ميزان الحق، ص ۱۱۴
5.مراد، كار زشت او به هنگام رسيدن سر مطهّر حضرت سيّدالشهداء عليه السلام به شام است كه با چوب خيزران بر سر مطهر آن حضرت مىزد و شعر مىخواند.