اقتضاى مالكيّت مطلق خداوند و سلطه و سيطره مطلقش بر عالم مخلوقات، اين است كه به هر مخلوق، هر توانايى را كه مىخواهد، ببخشد و مخلوق را نيز ياراى آن نيست كه بر فيضان الاهى به ديگر مخلوقات، خرده گيرد ۱ يا او را مورد اعتراض قرار دهد. ۲
آنچه به مخلوقات داده شده، در يك نگاه كلّى، بر دو قسم است: گروهى داراى خصوصيّاتى مىشوند كه در نوع آنها به فراوانى وجود دارد و گروه اندكى نيز داراى ويژگيهايىاند كه نه تنها در نوع آنان كمنظير، بلكه بىنظير است. اينان در واقع ويژگيهايى فراگروهى دارند. بررسى گذشته و حال نظام هستى، بهروشنى، نشاندهنده وجود موجوداتى با صفات فراگروهى است.
امّا امروزه مىبينيم كه برخى منكر كمالات ماورايى و توانايىهاى فوق بشرىِ انبيا و اوليا شدهاند. آنان بدون ورود به مباحث كلامى، ادّعا مىكنند كه آيات قرآن، گواه صدق دعوى ياد شده است. ۳ به نظر آنان، اينكه قرآن پيامبران را بشرى مانند ديگر مردم مىداند، با ادّعاى توانايىهاى فرابشرى آنان ناسازگار است. ۴
به فراوانى، ديده شده كه زبان اينگونه نوشتهها تاريخى است. ادّعا اين است كه فكر اينكه پيامبر موجودى فوق بشرى بود، بلافاصله پس از درگذشت آن حضرت آغاز شد. در ابتدا اين طرز فكر از سوى جامعه مسلمان طرد شد؛ امّا به فاصله چند دهه، در قالب اعتقادات كيسانيه رشد كرد ۵؛ به طورى كه از اوايل قرن دوم، يك تلقى فرابشرى از امامت پديدار شد. اين تلقّى اگرچه از سوى ائمّه و علماى شيعه طرد شد، امّا به صورت يك قرائت مرجوح و يك ديدگاه مطرود به حيات خود ادامه داد. ۶ در دهههاى سوم و چهارم قرن دوم هجرى، گروهى از غلات در جامعه شيعه پديدار شدند كه ائمّه آل محمّد را موجوداتى فوق بشرى مىخواندند و معتقد بودند آنان داراى علم غيب و قدرت تصرّف در